چگونه میتوان با هوش مصنوعی مولد سازمانها را متحول کرد
تحولات جدید در دنیای کسبوکار با ورود هوش مصنوعی مولد (Gen AI) در حال شکلگیری…
۱۹ مهر ۱۴۰۳
فرهنگ فرزان، معاون فروش و امور مشتریان شرکت داتین:
۶ آذر ۱۴۰۰
زمان مطالعه : ۱۳ دقیقه
فراگیری مالی مفهومی است که در سالهای اخیر مورد توجه سیاستگذاران اقتصادی و بازیگران حوزههای مرتبط مالی قرار گرفته است. این اصطلاح به دسترسی هرچه بیشتر مردم به خدمات نهادهای مالی مانند بانکها، بیمهها و فینتکها اشاره دارد. دستیابی به این مهم تا حدی توجه نهادهای بالادستی را جلب کرده که بانک جهانی هدف سال ۲۰۲۰ را دسترسی همگانی به خدمات مالی تعیین کرد. در حال حاضر در ایران نیز وزارت اقتصاد در حال تدارک مقدمات تدوین سند فراگیری مالی است. سندی که شاید بتواند توزیع دسترسی مردم به محصولات مالی را تا حدی عادلانه و فراگیر کند. در همین راستا سراغ فرهنگ فرزان، معاون فروش و امور مشتریان شرکت داتین، رفتیم تا از سند پشتِ در ماندهی فراگیری مالی بپرسیم، نظرش را در مورد ظرفیت بازیگران این حوزه بدانیم و بپرسیم میتوان به آینده امیدوار بود یا نه. بهرغم تمام کاستیهایی که به چشم میآید، فرزان به وجود «زمینهای بایری» که میتوان به آباد شدن آنها امیدوار بود باور دارد.
فراگیری مالی دنبال چیست و جایگاه دولت در این رابطه به چه شکل تعریف میشود؟
آمارتیا سن (Amartya Sen)، اقتصاددان مشهور هندی، به عنوان کسی که تلاش کرد تعریف جدیدی از مفهوم فقر ارائه دهد نقش مهمی در سیاستهای فقرزدایی در دنیا داشت. او اعتقاد داشت معنای واقعی فقر، نداشتن پول نیست بلکه محرومیت از قابلیتها، فرصتها و نبود امکان باروری استعدادهاست. از همین رو رفع آن نیز با ایجاد قابلیتها و ظرفیتها صورت میپذیرد نه با پرداخت مستقیم به افراد به اصطلاح فقیر. مشابه مثال قدیمیِ «یاد دادن ماهیگیری به جای دادن ماهی».
کلیدواژه فراگیری مالی مساله توسعه و فقرزدایی است. بدیهی است هر جا که بحث توسعه به میان میآید حضور دولت مطرح میشود، به خصوص در اقتصادهایی نظیر ایران.
در ادبیات توسعه برخی از مهمترین نقشهای دولت و در حقیقت دولت توسعهگرا، ایجاد و بهبود زیرساختها برای کسبوکار، قانونگرایی و شایستهسالاری، پشتیبانی از صنایع داخلی، جلوگیری از تضاد منافع در دولت و بخش خصوصی و ایجاد فضای سالم رقابتی است. با تاکید بر مفاهیمی چون بسترسازی، قانونگذاری و توسعه فناوریها، پیشرو بودن دولت بسیار موثر و به نوعی لازم است. در حوزه خدمات مالی در کشورهایی مثل انگلیس و آلمان، دولتها جلوتر از شرکتها قدم برمیدارند و دستاوردهایی فراتر از آنها دارند. در ایران نیز با وجود اینکه در سالهای اخیر شرایط بهتر شده اما هنوز در این زمینه با دنیا فاصله زیادی داریم.
در حقیقت به طور خاص در حیطه فراگیری مالی بحث من این است که دولت به جای فعالیتهای حمایتی کوتاهمدت و عوامفریبانه نظیر پرداخت یارانه و به هر نحوی پرداخت مستمری به آحاد جامعه، به توسعه زیرساختهای مالی و فناوری اطلاعات با هدف فراگیری مالی بپردازد.
مساله دیگر عدالت اقتصادی است. اگر بتوانیم خدمات مالی را به صورت گسترده، فراگیر و کمهزینه به قشرهای ضعیف ارائه دهیم، گام موثری در برقراری یا حداقل حرکت به سمت عدالت اقتصادی برداشتهایم.
دولت در حمایت از فینتکها نیز میتواند نقشی جدی داشته باشد. هر کدام از استارتآپها و فینتکهایی که فعالیت میکنند در کنار بازیگران اصلی این صنعت یعنی بانکها و بیمهها توان ایفای نقشی جدی دارند.
البته در کنار این ریلگذاری (بسترسازی و قانونگذاری)، شاخصگذاری و اندازهگیری فراگیری مالی نیز باید مورد توجه دولت قرار گیرد؛ به عنوان مثال بانک جهانی شاخصهایی را به طور کلی تعریف کرده است. مثل شاخصهای دسترسی (تعداد شعب بانک، پوزها، دستگاههای خودپرداز و هزینه دسترسی به این خدمات)، شاخصهای میزان استفاده (تعداد سپرده، تراکنش، وام و غیره) و یکسری شاخصهای کیفی مانند میزان تطابق خدماتی که ارائه میشود با نیازهای جامعه، محدوده خدمات و میزان آگاهی مردم نسبت به خدماتی که وجود دارد.
بحث دیگر نیز توجه به نقش بازیگران این بازی است. دولت باید بازیگران بازی را تعیین کند، از تضاد منافع آنها جلوگیری کند تا بتوانند از ابتدا تا انتهای زنجیره ارزش نقش خود را ایفا کنند. اینها در اصل مباحثی است که شاید بتوان در قالب مسئولیت به اصطلاح ریلگذاری دولت و تاثیر آن بر تدوین سند مذکور به آنها اشاره کرد. تاکید من دقیقاً ایفای نقش دولت تا همین مرحله است و بیش از این اعتقاد دارم باید به بازیگران آن سپرده شود.
وضعیت کشور در شاخههای مختلف فراگیری مالی چگونه است و با چه موانع و ظرفیتهایی مواجه هستیم؟
فراگیری مالی به طور کلی در چهار محور اصلی سپردهگذاری، سرمایهگذاری، تسهیلات (اعتبار) و بیمه تعریف میشود. در حوزه سپردهگذاری و در حقیقت حسابهای بانکی برای خدمات پایهای نظیر پسانداز، واریز و برداشت کشور ما در جایگاه خوبی قرار دارد. در حال حاضر به طور متوسط هر ایرانی بیش از سه کارت بانکی دارد.
البته هنوز مفاهیمی مثل کیف پول دیجیتالی و حساب دیجیتالی در ایران جایگاه خاصی ندارند. نقش قانونگذار در این زمینه مهم است. اگر روی کارمزدهای بانکی تجدید نظر شود و یکسری خدمات تا این اندازه ارزان نباشد، مشتری دیگر برای پرداخت مبالغ پایین مانند سه هزار تومان، کارت نمیکشد و چند برابر پولی که میخواهد پرداخت کند هزینه در شبکه ایجاد نمیشود.
اما در سایر حوزهها به رغم وجود بازیگران جدی یعنی بانکها، بیمهها، فینتکها و شرکتهای ارائهدهنده راهکارهای فناوری اطلاعات (IT Solution Provider) فرصتها و ظرفیتهای کارنشده زیادی وجود دارد. اینها زمینهایی بایر هستند که زمینه فعالیت در آنها وجود دارد و قطعاً آمار و ارقام ما اختلاف جدیای با شاخصهای جهانی نظیر شاخصهای بانک جهانی دارد.
این زمینهای بایر مربوط به چه حوزههایی هستند؟
اگر بخواهیم واقعبینانه با مساله روبهرو شویم، باید قبول کنیم که فراگیری مالی ارتباط و نیازمندی چشمگیری به حوزه فناوری اطلاعات و توسعه آن دارد. از سوی دیگر با توجه به روندهای موجود در سطح جهان و کشور، این امر تا حد خوبی در تحول دیجیتالی معنی پیدا میکند. فراهم شدن زیرساختهای سختافزاری و نرمافزاری در بستر بانکی و مالی که البته تا به امروز هم نسبت به بسیاری از حوزهها و صنایع پیشرفت خوبی داشته، میتواند کمککننده باشد. دسترسی به تلفن همراه هوشمند که در این سالها فراگیری قابل توجهی پیدا کرده خود یکی از عوامل بسیار موثر بوده و امروز خیلی از خدمات را میتوان در قالب اپلیکیشنهای تلفن همراه در اختیار مردم قرار داد. آینده اساساً چیزی جز این نخواهد بود.
نکتهای که به نظرم نمیتوان نادیده گرفت تاثیر بسیار قابل توجه و مثبت پاندمی ویروس کرونا (به رغم مسائل، مشکلات و اتفاقات بسیار ناخوشایندی که همگی لمس کردیم) بر تسریع روندهای توسعه تحول دیجیتالی است که علاوه بر ایجاد نیاز جدی و به تبع آن ارائه راهکار از سمت دستاندرکاران، پذیرش فرهنگی چشمگیری هم در سطح جامعه و در قشرهای مختلف به وجود آورد.
حال با وجود این فرصتها با طراحی و تعریف کسبوکارها و محصولات فناوریمحور اقدامات زیادی میتوان انجام داد. در مورد وامهای خرد هم در لایه کاربران نهایی و هم در لایه کسبوکارهای کوچک توان انجام فعالیتهای بیشتری وجود دارد. یکپارچهسازی خدمات بانکی با سایر حوزهها، هدفمندتر شدن کسبوکار در بانکها، ایجاد بسترهای سرمایهگذاری قابل دسترس و قابل فهم برای همه مردم، فرهنگسازی و آموزش از سنین پایین از موارد دیگری است که ظرفیتهای مغفول این حوزه را نشان میدهد. با وجود این ظرفیتها هر کدام از بازیگران میتوانند نقشی جدی ایفا کنند. در حوزه بیمهگری با توجه به اینکه فاصله تکنولوژیک بیشتری هم با بانکها دارند، فضای کار متفاوتی وجود دارد.
بخش دیگری از بحث فراگیری مالی، سرمایهگذاری است. دانش عمومی در این قسمت پایین است و ولثتکها (WealthTech) میتوانند به طور جدی وارد شوند. افرادی که سرمایه بالایی مثلاً ۱۰ میلیارد تومان دارند میتوانند برای مثال در حوزه ملک سرمایهگذاری کنند و اغلب احتمالاً تصمیم درستی هم میگیرند؛ اما اگر کسی مبلغ پایینی در اختیار داشته باشد، مثلاً ۵۰ میلیون تومان، نمیداند باید در چه زمینهای و اساساً چگونه سرمایهگذاری کند. این یکی از رئوس فراگیری مالی است و فضا برای فعالیت بسیار است. در مجموع قصد دارم تصریح کنم به رغم وجود این مشکلات بنیادین، میتوان بر هر کدام از حوزههای فراگیری مالی تمرکز کرد و فعالیتهای جدی انجام داد.
بانکها کجای این بازی قرار میگیرند؟ مشکل آنها چیست که تاکنون آنطور که باید نقش خود را ایفا نکردهاند؟
بانکها در این خصوص باید به دو حوزه توجه کنند: یکی «یکپارچهسازی خدمات بانکی با سایر حوزهها» و دیگری «هدفمند شدن کسبوکارها». در همین زمینه فعالیتهایی که بانکها در حوزه بانکداری باز و ارائه سرویس، توسعه مفهوم و کاربردهای کیف پول، اعتبار خرد و تسهیل اعطای آن به مشتریان نهایی (چه در فرایند اعتبارسنجی و چه در اعطا و بازپرداخت) انجام میدهند گامهایی در این زمینه است که همچنان فضای کار جدی دارد.
در برخی بانکها این توجه و اقدامات وجود دارد و البته در بیشترشان هنوز شاهد چنین مواردی نیستیم. متاسفانه برخی از بانکها بیشتر در قید و بند اجرای دستورالعملهای بانک مرکزی هستند (که البته اجتنابناپذیر است) و استراتژی مشخصی برای رسیدن به اهداف متعالی فراگیری مالی ندارند. مسالهی یک استراتژی و نقشه راه مشخص مساله مهمی است و با کلام و شعار متفاوت.
مشکلات ساختاری نظیر تورم از انگیزه سرمایهگذاری مردم در بخشهایی مانند بیمه عمر میکاهد. با این موانع چه باید کرد؟
در حوزه بیمه ما مساله فرهنگی داریم. استفاده از بیمه در کشور چندان رایج نیست. همچنین بیمهها جذابیتهای لازم را در طرحهای خود ندارند و طبیعتاً مردم نیز استقبال نمیکنند. علاوه بر این موانع دیگری نیز وجود دارند که هم در حوزه بانک و هم بیمه نمود پیدا میکنند. تورم بالا یکی از این موانع است که سرمایهگذاریهای ریالی مانند بیمه عمر را توجیهناپذیر میکند. بدیهی است در این شرایط مردم به سرمایهگذاریهای غیر ریالی روی میآورند.
اما به هر حال به این نکته نیز توجه داشته باشیم که درست است این موانع وجود دارند اما قرار نیست ما در حوزه فراگیری مالی به نقطه صد برسیم. در واقع هر گام رو به جلویی برداریم مثبت است. در این شرایط باید به فکر راهکارهایی باشیم که بتواند با همین شرایط موجود نیز به بهبود شاخصها کمک کند؛ برای مثال همین مساله تورم اگرچه در سرمایهگذاریهای ریالی نقش منفی دارد اما در حوزه اعتباری مانند پرداخت وام نقش مثبت ایفا میکند و باعث تمایل بیشتر مردم به دریافت تسهیلات میشود. این خود میشود یک عامل انگیزشی. از سوی دیگر شما میدانید در حوزه اعتبارسنجی جای کار داریم. افراد برای دریافت وام باید ضامن و وثیقه بیاورند که این مساله در کشورهای توسعهیافته جای خود را به اعتبارسنجی داده است. پس این (همانطور که مدتی است برخی از مجموعهها هم روی آن تمرکز کردهاند) میشود یکی از همان زمینهای بایری که پرداختن به آن کاملاً بر بهبود شاخصهای فراگیری مالی تاثیرگذار است.
فینتکها و استارتآپهای حوزه صنایع مالی باید نیازهای واقعی بازار را بسنجند، اما بسیاری از آنها مانند بانکها که گفته شد، ایده مشخص و کارآمدی ندارند. اما همین بازیگران دارند نقش بازی میکنند و اگر ایدههای جذابی را دنبال کنند به فراگیری مالی کمک خواهند کرد. در این شرکتها افراد نخبهای حضور دارند که باید برای این حوزهها تدبیری بیندیشند؛ راهحلهایی برای بانکها ارائه کنند و حتی بخشی از نقشی را که بانکها از آن غافلاند ایفا کنند. به نظر من مواردی نظیر فراهم کردن شرایط برای سرمایهگذاریهای خرد، یکپارچه کردن خدمات مالی با سایر حوزهها و صنایع، زیرساختهای crowdfunding و امثالهم مواردی از این دست هستند.
به طور کلی چه مسائل دیگری در این رابطه در حوزه بیمهها وجود دارد؟
خود بیمهها یکی از مجموعههایی هستند که هم میتوانند خدمات مالی را استفاده کنند و هم خدمات مالی را با هدف فراگیری مالی ارائه دهند. اما این کار را نمیکنند؛ مثلاً بیمهها از سرویسهای مشابه پرداخت خودکار که در بانکها به کار میرود برای پرداخت اقساط بیمه استفاده نمیکنند. همچنین این را در نظر بگیرید که در کنار فرهنگسازی باید در برخی موارد مردم را ملزم به استفاده از سرویسهای آنلاین کرد؛ مثلاً از یک روزی امکان پرداخت دستی قبضها از بین رفت و مردم مجبور شدند به راحتی با خودپرداز این کار را انجام دهند. باور دارم فناوری اطلاعات تمام صنایع را درنوردیده و فراگیری مالی بدون راهکارهای آن بیمعناست.
در بیمهها توسعه حوزه فناوری اطلاعات جای کار جدی دارد. با وجود اینکه شرایط مالی بیمهها نسبتاً مطلوب است میزان بسیار کمی از درآمدهایشان را در حوزه فناوری اطلاعات سرمایهگذاری میکنند (مقایسه با آمار و شاخصهای گارتنر این نکته را به خوبی نشان میدهد). شرکتهای بیمه باید فکری جدی در این زمینه بکنند. دولت نیز باید دست حمایتی خود را از روی بیمهها بردارد. در این صورت اگر بیمهها احساس خطر کنند، مجبور میشوند به دنبال راهحل بگردند. بیمهها اگر احساس نیاز کنند، به سمت راهکار خواهند رفت. اتفاقی که در مورد بانکها رخ داد.
داتین به فراگیری مالی از چه زاویهای نگاه میکند و در این زمینه چه اقداماتی انجام داده است؟
اولین باری که با مفهوم فراگیری مالی روبهرو شدم یاد مقالهای درباره مسئولیت اجتماعی افتادم. در این مقاله نوشته بود چه بهتر است مسئولیت اجتماعی با ماموریت و چشماندازی که شرکتها تعیین میکنند همگرا باشد. شرکتها به عنوان مسئولیت اجتماعی میتوانند مثلاً مدرسه بسازند یا از کودکان مبتلا به سرطان حمایت کنند. وقتی مسئولیت اجتماعی معنادارتر و جذابتر خواهد شد که با ماموریت شرکت همخوانی داشته باشد. به همین دلیل فراگیری مالی برای ما دغدغهای است که میخواهیم به کمک آن اتفاق مثبتی در کشور رقم بزنیم.
یکی از استراتژیهای داتین توانمند کردن بانکها و بیمههاست. ما در دو بخش میتوانیم به بانکها کمک کنیم: حوزه B2B و حوزه B2B2C. برای این امر باید به جای ارائه راهکار به بانکها و دریافت پول، راهکاری بیندیشیم که در آن تا انتهای مسیر دیده و به نیاز مشتری نهایی فکر شده باشد. ما بانک و بیمه نیستیم و توان ارائه بعضی از خدمات را نداریم اما میتوانیم و قصد داریم پس از قریب به یک دهه از شروع فعالیت داتین با طراحی محصولات و کسبوکارها، با توجه به نیاز مشتری نهایی، از ارائهدهنده صرف نرمافزار به بانکها، به سمت ارائهدهنده راهکار حرکت کنیم و در این مسیر، فراگیری مالی نقش ستاره قطبی ما را خواهد داشت.
مفهوم دیگری که اخیراً مورد توجه قرار گرفته و ما به صورت اجرایی روی آن کار میکنیم یکپارچگی خدمات بانک و بیمه با صنایع دیگر (Embedded Finance) است؛ یعنی خدماتی را طراحی کنیم که بانکها بتوانند در اختیار صنایع دیگر قرار دهند. مثال ساده آن وبسرویس پرداخت حقوق است. اگر چنین وبسرویسی برای بانکها طراحی شود، آنها میتوانند در اختیار شرکتها و مجموعههای دیگر قرارش دهند. یکپارچگی مالی در تمامی صنایع مانند بیمه، بورس، سلامت و غیره میتواند نقش ایفا کند. این فرایند عملاً از تیم محصول تا تیمهای کسبوکاری ما را درگیر میکند. در حقیقت طراحی محصول دیگر صرفاً بر اساس نیاز بانک نبوده و بر نیازهای کاربر نهایی یا مشتریهای لایه کسبوکار مبتنی است. ما محصول و خدماتمان را با در نظر گرفتن اکوسیستمی که قرار است در آن به کار گرفته شود طراحی میکنیم.
با راهاندازی و تولید محصول بانک دیجیتالی بخشی از این فرایندها تسهیل میشود. چند سال پیش بحث پرداخت یکپارچه (Seamless Payment) مطرح شد و امروز باید در حوزه بانک و بیمه به سراغ آن برویم. مردم باید به راحتی و بدون دردسر از خدمات بانکی و بیمهای استفاده کنند. (Invisible Banking) افتتاح حساب دیجیتالی و داشتن کیف پول فراگیر که در همه جا قابل استفاده باشد از مصادیق این خدمات است.