داستان آیلار مکی را پیش از ژول بخوانید؛ سالهای دور از خانه
۱۰ آذر ۱۴۰۳
زمان مطالعه : ۲۵ دقیقه
شماره ۱۲۹
تاریخ بهروزرسانی: ۱۱ آذر ۱۴۰۳
بار اولی که آیلار را دیدم در میانه جلسه دعوت از استارتآپها برای نمایشگاه الکامپ بود. الکاماستارز چهار سال بود که از زمان کرونا برگزار نشده بود و وسط یک انتخابات ریاستجمهوری پیشبینینشده گیر کرده بودیم. در یک کلام همهچیز روی هوا بود! تنها قسمت خوب ماجرا این بود که چهرهها و بازیگران حاضر در سالن مراسم پس از این همه مدت بسیار عوض شده بودند و در این چینش جدید تقریباً نیمی از جلسه متعلق به زنان بود. آیلار و همسرش نیما نیم ساعتی دیرتر از شروع جلسه رسیدند و تقریباً هیچ کدام از ما که در تیم اجرایی نمایشگاه بودیم حتی نمیدانستیم ژول دقیقاً چیست و این زوج جوان چه میکنند. دیر رسیدن، ناشناس بودن و سر و وضع بینالمللی آیلار، هیچکدام مانع نشد که وسط جلسه از رؤسای سازمان نظام صنفی سوال بپرسد، برای آینده الکامپ پیشنهاد بدهد، و حتی آخر جلسه کلی از محصولات ژول را خودش به عنوان هدیه به تکتک حاضران هدیه داد و ژول را معرفی کرد. همانجا مطمئن بودم بهزودی با هم دوست میشویم و خب نتیجه را شما دارید میخوانید. برایم عجیب بود که وقتی پس از چندین ماه گپ زدن جلوی دوربین نشستیم گفت نتیجه سالها جدی گرفته نشدن در فضای مردانه این شده است که سعی کند در جلسههای اولیه بیشتر با همراهی نیما برود یا همینطور یاد گرفته منتظر نماند تا کسی نظرش را بپرسد و از فرصتش برای شنیده شدن نهایت استفاده را بکند. با این حال مهمترین خاطرهای که از آن مصاحبه در ذهنم گیر کرده این است که اعتراف کرد به عنوان کسی که میتوانسته حتی در مسابقات زیبایی کانادا شرکت کند، حالا از اینکه کسی به او بگوید زیباست دچار اضطراب میشود. بیایید با هم داستان دختری را که به ایران برگشته و یک استارتآپ متفاوت راه انداخته بخوانیم و ببینیم شما درباره این...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.
وارد شویدعضو نیستید؟ عضو شوید