یک روز با سادینا آبایی موسس و مدیرعامل سیمرغ سامانه؛ ازدواج با یک پرنده
۹ مرداد ۱۴۰۱
زمان مطالعه : ۲۱ دقیقه
شماره ۱۰۳
تاریخ بهروزرسانی: ۴ دی ۱۴۰۱
سادینا آبایی به طرز مسحورکنندهای خوشبین است. از میان راهروهای ساختمان قدیمی و همیشگی سیمرغ در تقاطع جنونآمیز مفتح و مطهری که میگذرم به دفتر کار آرام، رنگی با صدای شرشر یک آبنمای کوچک وارد میشوم. آبایی برخلاف همیشه مانتوی سیاهی پوشیده ولی باز هم یک روسری سفت و سخت رنگی بر سر دارد و میگوید اخیراً یکی از بستگان نزدیکش فوت کرده و دوست ندارد با درآوردن رخت عزا مادرش را معذب کند. روایت او از زندگی، ازدواج و رشدش در یک جامعه مذهبی، مردسالار و کموبیش زنستیز اگر آمیخته به جوهر خوشبینی و خوشحالی ذاتی نبود، میتوانست بسیار سخت و شاید غمگین باشد ولی واقعیت این است که نمیشود به راحتی او را ناراحت دید. در ادامه، روایت او را از یک ازدواج با کار، و البته خانوادهای که با علاقه ساخته، بخوانید. سادینا آبایی متولد ۱۵ اردیبهشت ۴۸ در نهاوند است. پدر و مادرش هر دو اهل نهاوند بودند: «نهاوندیها خیلیهایشان هم لری و هم کردی حرف میزنند اما معتقدند که نه لرند نه کرد. پدرم هم فرهنگی بود. پدربزرگهایم هر دو از خانهای نهاوند بودند و تجارت میکردند اما پدرم این مسیر را ادامه نداد و فرهنگی شد. بعد از پدرم، عمههایم هم به آموزش و پرورش آمدند و این منجر به ایجاد یک نسل فرهنگی در دهه پنجاه خانواده شد.» همانطور که از داستان سادینا میشود حدس زد فرزند ارشد است: «بچه اول بودم، بعد از من برادرم همایون و بعد از او دو خواهر دیگرم به دنیا آمدند. خواهر کوچکم آتنا متولد دهه ۶۰ است و هما متولد سال ۵۶. انتخاب اسم من هم ماجرای جالبی دارد. ان زمان نهاوند فقط یک سینما داشته که یک فیلم هندی نمایش میداده است. پدرم اسم من را از شخصیت زن آن فیلم هندی که «سادینا» بوده انتخاب کردند در حالی که مادرم دوست داشت اسمم...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.
وارد شویدعضو نیستید؟ عضو شوید