skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

یک روز یک مدیر

برات قنبری شاخص ترین مدیر مخابراتی ایران

گام‌های بلند یک روستازاده

۱ اردیبهشت ۱۳۹۲

شماره ۲

زمان مطالعه : ۲۳ دقیقه

۱۳۳۲

خلخال

مهندسی برق، کارشناسی ارشد رشته مهندسی برق (گرایش کامپیوتر) از دانشگاه صنعتی شریف

قائم مقام شورای عالی انفورماتیک، قائم مقام شرکت مخابرات، رئیس مرکز تحقیقات مخابرات، معاون فناوری اطلاعات وزارت ارتباطات، معاون ارتباطات و برنامه ریزی، هیأت امنای پژوهشکده میکروالکترونیک، عضو هیئت مدیره بانک ملی ایران و هیئت مدیره داده‌ورزی سداد

جشنواره نوروزی آنر

برات قنبری شاخص ترین مدیر مخابراتی ایران

گام‌های بلند یک روستازاده

۱ اردیبهشت ۱۳۹۲

زمان مطالعه : ۲۳ دقیقه

شماره ۲

تاریخ به‌روزرسانی: ۸ خرداد ۱۴۰۰

ریشه هر انسانی نیازمند ریشه است، شریانی پرخون که او را به خاک، خانه و خاطره پیوند دهد. نوری که از این خاطرات به دیروز می‌تابد امروز و فردای انسان‌های ریشه‌دار را روشن می‌کند. برای برخی این خاطرات در صفرهای حساب‌های بانکی، برای بعضی در پشت میزهای ریاست پیشین و برای کسانی در برگ‌های تاریخ پنهان شده لیکن برای برات قنبری در خاک شهرش خلخال مدفون شده است. شهری با اقلیمی سرد و جوشش‌‌‌هایی گرم، پایتخت شاهان باستانی و زادگاه مردمان سختکوش که در آنجا چشم به جهان گشود، در کودکی پدرش را از دست داد، به دشواری تحصیل کرد و نخستین لرزه‌های سیاسی کشور را حس کرد. بالاتر از همه برای مهم‌ترین رجل مدیریتی سه دهه اخیر مخابرات کشور خلخال شهری است که به او آموخت تا ابد جهان را با چشمی سوم بنگرد؛ از میان پلک‌های یک روستازاده، سرشار از ناشناخته‌‌هایی در انتظار کشف و تجربه، بدون ناامیدی با احترام به شرف انسان‌های مجاور. سرآغاز قنبری متولد روزگار اتفاقات بزرگ است، ۱۵ خرداد ۱۳۳۲ در خلخال عزیزش به دنیا آمده و در سالی که همه آن را به سبب سرنگونی و کودتا می‌شناسند متولد نیمه شعبان بوده، از این رو نام برات را بر وی نهاده‌اند. در خانواده‌ای پرجمعیت زندگی می‌کنند و پدرش که کاسبی خرده‌پاست و معتمد محل، اعتقادات مذهبی قدرتمندی دارد. از همان کودکی برات به کار کنار تحصیلات ابتدایی در مغازه کودکی خو گرفته و سختکوشی مردمان آذری در نهادش پا می‌گیرد. خودش در این‌باره می‌گوید:«یادم نمی‌آید یک بار در تمامی آن سال‌ها بعد از طلوع آفتاب صبحانه خورده باشیم.» پدر که به دیار باقی می‌شتابد مسوولیت خانواده بر دوش برادر بزرگ‌تر می‌افتد ولی قنبری جوان‌تر فرصت آن را پیدا می‌کند که در کنار کار کردن به جد درس بخواند و از ۱۶ سالگی خودش معلمی را در همان مدرسه‌ای که درس می‌خوانده آغاز می‌کند،...

شما وارد سایت نشده‌اید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.

وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

این مطلب در شماره ۲ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۲ پیوست
دانلود نسخه PDF
http://pvst.ir/37e

0 نظر

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

برای بوکمارک این نوشته
Back To Top
جستجو