گفتوگو با محمدحسین برخوردار تولیدگری که از شهاب شروع کرد و به سامسونگ رسید
کارخانه خانه اولش بود
۱۴ مهر ۱۳۹۴
زمان مطالعه : 21 دقیقه
شماره ۷
محمدحسین برخوردار جزو پدیدههای متمایز بازار فناوری ایران است. در خارج از کشور تحصیل کرده ولی تمام عمر حرفهایاش را در ساختارهای تولیدی کشور کار کرده است. دوره رشدش با سختترین برهه اقتصادی کشور همراه بوده و در دوره ثباتش نهتنها حضور گستردهای در ساختارهای مدیریتی کارخانهها داشته بلکه ستاره صنفیاش هم به سرعت طلوع کرده است. در پرونده او علاوه بر مدیریت عاملی کارخانههای شهاب، سام الکترونیک و سام سرویس عناوین صنفی متعددی هم دیده میشود که عضویت در هیاترئیسه اتاق بازرگانی تهران، ریاست بر مجمع عالی واردکنندگان، ریاست بر هیات مدیره شرکت خدمات انفورماتیک و ریاست بر هیاتمدیره سندیکای تولیدکنندگان فناوری اطلاعات فقط بخشی از آنهاست. معتقد است هیچ وقت برای کار کردن و پیشرفت کردن دیر نیست و در هر دورهای توانسته اهداف جدیدی را برای فضای حرفهایاش خلق کند. خیلی اهل نمایش و سر و صدا نیست. به ندرت گفتوگوی بلندی از وی منتشر شده. مشهور است به سختگیری و منظم بودن؛ هم برای خودش هم برای دیگران. حتی حالا که ۶۰ سالگی را هم رد کرده، مثل ساعت زندگی میکند. هشت و نیم صبح که به کارخانه رسیدیم معلوم شد از ساعت پنج بامداد در دفترش است. در خیابانهای کارخانه وسیع سام الکترونیک در جاده مخصوص کرج که میدویم هیچ کدام از ما به گرد پایش نمیرسیم. تکیهکلامش این است که وظیفه بخش خصوصی حفظ احترام کارگر است اما نباید دولت کارفرما را نهاد خیریه فرض کند. این روزها دارد در نهایت سکوت بار دیگر وظایفش را که پراکنده شده، یکجا جمع میکند. دو روز در هفته در کارخانه است، دو روز در اتاق بازرگانی و دو روز در دفتر مرکزی سامسرویس. ترکهای، مصمم و جدی فقط به آینده فکر میکند و حتی در خاطراتش هم غباری از حسرت یا نوستالژی نمیبینید. تنها زمانی که لحنش تغییر میکند هنگامی است که آیفونش زنگ میخورد و صفحه اسم پسر بزرگش «علیرضا» را نشان میدهد.
متولد دهم شهریور ۱۳۲۹ در کرمانشاه است ولی از همان سهسالگی به تهران آمده. خاندانشان نسل اندر نسل در مجاورت مرز خسروی در کار حمل و نقل کالا بودهاند و به قول خودش از زمان کالسکه و گاری به کامیونداری رسیدند. اجدادش اهل مرند در آذربایجان شرقی و خودشان خانواده پرجمعیتی هستند که هفت فرزند داشتهاند؛ محمدحسین پسر دوم است. جریان ترانزیت کشور با رشد بازرگانی بنادر و فرودگاهها تغییر میکند و گاراژداری دیگر در کرمانشاه صرفه سابق را ندارد. خانواده تجارات و زادبومش را به پایتخت تغییر میدهد. خانواده در یکی از مهمترین مناطق شهری آن دوره یعنی چهارراه لشگر سکنی میگزیند و برخوردار جوان ابتدا به دبستان غزالی در حوالی خیابان سینا و سپس به دبیرستان علامه در خیابان نواب میرود. محمدحسین از همان ابتدا روحیه متمایزی نسبت به سایر فرزندان خانواده از خود نشان میدهد. بهرغم تاکید پدرش بر ادامه تحصیل، تمایل خاصی به حضور در محیط کاری و مدیریتی دارد. از همان ۱۲ سالگی ابتدا به عنوان دفتردار و کمکحسابدار و سپس به عنوان مدیر داخلی تجارت خانوادگی مشغول به کار میشود:«آن زمان از خیابان دخانیات گرفته تا میدان قزوین همه آن راسته متعلق به کامیوندارها و گاراژدارها بود. برایشان خیلی عجیب بود که میدیدند یک پسربچه به سن و سال من مشغول رتق و فتق امور رانندههاست.» بخش اول تحصیلات تلاشهای پدرش برای باقی ماندنش در فضای آموزشی سرانجام او را به دامان تحصیل برمیگرداند. برادر بزرگتر موفقیت تحصیلی خیرهکنندهای دارد اما محمدحسین بعد از گرفتن دیپلم و مباشری برای پدرش حقیقت عجیبی را متوجه میشود؛ ناوگان حمل و نقل برخوردارها دیگر در قیاس با جریان روز ترانزیت کشور کهنه است. ناچار میشود به مافیای آن روز ایران متعلق به شاپور غلامرضا، برادر شاه مخلوع، سفارش ماکهای آمریکایی بدهد و همین ریسک تجارت پدرش را از این رو به آن رو میکند. تجارتی که پیش...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.
وارد شویدعضو نیستید؟ عضو شوید
با سلام و احترام
من از نزدیک با این مرد بزرگ حوزه ی صنعت کار کرده ام به درستی که آقای مهندس برخوردار یکی از معدود نفرات خوش فکر و توانای صنعت در ایران می باشد.
خداوند همیشه نگهدارش باد.
سلام.من شخصا ۱سال به عنوان کنترل کیفیت درکارخانه جدیدلباسشویی که این مرد بزرگ راه انداختن کار کردم وبارها هم صحبت شدم باهاشون واقعا برای کشورش دلسوز ترین هستن آقای برخوردار ویک مدیر واقعی..
ولی بعد ازیک سال نمیدونم چرا خودشون از شرکتی که ازصفر براش زحمت کشیدن رفتن وبا هاشمی نیا دچاراختلاف شدن وماروهم که چقدر برای راه اندازی اونجا از صفر با جون ودل زحمت کشیدیم بیرون کردن.کاش این متان رو آقای برخوردارببینه
یادش بخیر چه دوران طلایی بود زمان ایشون خداوند حفظشون کنه انشالله
یاد باد آن روزگران یاد باد
خدا لعنت کنه محمد حسین برخوردار رو چون باعث شد من ویکسری آدم بیچاره بیکار بشیم.خدا ازش نگذره
آقا جواد چرا اون موقعه که پیشش بودی قدرش رو ندونستی که حالا لعنتش میکنی ؟
من ۵سال تواین شرکت کارکردم بدی هاوخوبی هازسادداشت ولی حیف شدکه برخوردارازشرکت رفت
انصاف برخوردار بیشترازاین مدیرجدیدبود.