skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

یک روز یک مدیر

نگاهی به 21 مدیری که طی این دو سال مهمان باشگاه بودند

یک روز، یک انسان

۱ بهمن ۱۳۹۳

آرش برهمند

شماره ۲۲

زمان مطالعه : ۲۷ دقیقه

جشنواره نوروزی آنر

نگاهی به 21 مدیری که طی این دو سال مهمان باشگاه بودند

یک روز، یک انسان

آرش برهمند تحریریه

۱ بهمن ۱۳۹۳

زمان مطالعه : ۲۷ دقیقه

شماره ۲۲

تاریخ به‌روزرسانی: ۸ خرداد ۱۴۰۰

باشگاه مدیران و به ویژه بخش «یک روز، یک مدیر» طی دو سالی که از عمر ماهنامه پیوست گذشته، یکی از مناقشه‌برانگیز‌ترین و دشوارترین بخش‌های این نشریه جوان بوده است. برخی انتخاب شخصیت‌های این بخش را ناشی از یک حلقه خاص و صاحب نفوذ در فناوری اطلاعات و ارتباطات کشور دانسته‌اند و بعضی رویکرد آن به همین شخصیت‌ها را بیشتر افسانه‌سازی و تطهیر دانسته‌اند تا چالشگری و تنویر. پیوست نیز در آستانه ورودش به سال سوم کودکی خود هیچ یک از این ایرادات را چندان بیراه نمی‌داند ولی برای رسیدن به مرزهای واقعیت درباره این بخش از ماهنامه گذر از دست‌کم دو ایستگاه اجتناب‌ناپذیر به نظر می‌رسد: محدودیت‌های رسانه‌پذیری و حقیقت‌های تاریخ‌نگاری شفاهی. بسیاری از مدیران برجسته و شاخص دهه‌های اخیر فناوری ایران متاسفانه خواست یا توان حضور تمام‌قد در برابر رسانه‌ها را ندارند و از همین رو پیوست برای رسیدن به دایره بزرگ‌تری از این مدیران، در حال خلق بیان و روایتی امن برای شناخته‌شده‌ترین مدیران این عرصه است تا بتواند در مسیر حرکت خودش نه‌تنها خوانندگانش بلکه جامعه مخاطبش را هم با خود دگرگون کند. پس نه‌تنها برای این کار ناگزیر بودیم از حلقه در دسترس و شجاع‌تری از ارتباطات‌مان شروع کنیم بلکه در عین حال کوشیدیم نگارش این بخش به گونه‌ای باشد که مدیران مسکوت‌تر و مرموز‌تر این بازار هم تمایل به بیان و بازگویی خودشان در این عرصه پیدا کنند و در این میان شنیدن آگاهانه انتقادات دلسوزانه شما را به جان خریده‌ایم و ارج نهاده‌ایم. فارغ از تمامی این ملاحظات حرفه‌ای پیوست دارای نگرشی انسانی به مدیران باشگاهش است که اغلب خود، خانواده و تاریخ‌شان را به دستان نگارنده باشگاه می‌سپارند و درست در غیرمنتظره‌ترین روزها شما حقایق عجیبی پشت عنوان این مدیران می‌بینید؛ چه بسیار مدیران خصوصی که حتی از افشای زادگاه‌شان هم وحشت دارند و چه بسیار مدیران دولتی که حتی ماموریت‌های سری‌شان را هم بازگو می‌کنند. چه بسیار مدیران فنی که سودای دشت و صحرا دارند و چه بسیار مدیران تجاری که عشق نخست‌شان خانه و فرزندان بوده است. یک روز یک مدیر نه‌تنها درباره مدیریت این اشخاص بلکه درباره انسانیت آنها نیز می‌نویسد و بدیهی است چنین قضاوت شتابزده‌ و قاطعی درباره آدم‌ها در توان هیچ نویسنده فانی‌ای نیست. کاستی‌ها را بر نیت خیر ما ببخشایید.

۱٫ ناصرعلی سعادت ناصری که ما در شماره نخست پیوست دیدیم با این سعادتی که اکنون بر کل سازمان نظام صنفی رایانه‌ای ایران چیره شده، بسیار تفاوت داشت. در آن زمان هنوز حتی زمزمه‌هایی هم از ریاست وی مطرح نبود و آخرین ارجاعات به ریاستش در دوره‌های پیشین منجر به تکذیب جدی و مطلقش شده بود. طی یک سال آتی بود که او «تبسم» زد و ابتدا در انتخابات تهران و سپس ایران با پنجه‌ای آهنین پیشتاز شد. تصویر زمستان دو سال پیش از ناصر سعادت یک خوره تکنولوژی بلامنازع بود. دفترش پر بود از نسل‌های مختلف اپل، ماشین‌حساب‌هایی که برای اولین بار روی آنها برنامه‌نویسی کرده و نقاشی‌های پسرش یزدان که در جای جای دفتر پراکنده بود. شاید مهم‌ترین تراژدی درباره سعادت از دست رفتن مادر عزیزش بود که در اشاره آن مطلب نوشته بودیم هنوز هم خودش در طبقه پایین زندگی می‌کند. درست در میانه زد و خورد تهرانی‌ها و شهرستانی‌ها برای کنترل سازمان و شورش جمع سخت‌افزاری‌ها، سعادت تنها تمرکزش را نه حتی بر ندارایانه بلکه بر فروشگاه اینترنتی چاره قرار داده و خاطره گشتن در زیرزمین پر از خواربار و سفر به تقاطع مجیدیه و رسالت برای عکاسی روی پل هوایی از روزهای درخشانی برای بخش باشگاه مدیران خبر می‌داد. «هرچند روحیه همکاری دارم ولی مساله شراکت چیز دیگری است. شما وقتی در چیزی شریک هستید، نمی‌توانید همین ساعت بکوبید و از نو بسازیدش. من می‌خواستم همیشه بتوانم بکوبم و از نو بسازم.» ۲٫ برات قنبری چند بار یک مدیر دولتی را دیده‌اید که وقتی سال‌های سال پس از تصدی‌اش به اداره برمی‌گردد همه کارمندان برای فشردن دستش از یکدیگر سبقت بگیرند؟ ماشین‌ها روی ترمز بکوبند و راننده‌های پیاده‌شده آغوش‌شان را برای مدیرشان باز کنند؟ برات قنبری چنین مدیری بود. وقتی روز پس از گفت‌وگو برای گرفتن عکس‌ها قانعش کردیم که به سازمان محبوبش مرکز تحقیقات...

شما وارد سایت نشده‌اید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.

وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

این مطلب در شماره ۲۲ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۲۲ پیوست
دانلود نسخه PDF
http://pvst.ir/39k
آرش برهمندتحریریه

    روزنامه‌نگاری را از ابراراقتصادی شروع کردم و مدت کوتاهی در شرق، همشهری نوشتم و در برنامه‌های تلویزیونی فناوری اطلاعات کار کردم. در مورد فناوری و تاثیرش بر زندگی و کسب و کار می‌نویسم و تاریخ شفاهی و استارت‌آپ‌ها از حوزه‌های مورد علاقه من هستند. معتقدم رسانه پل مهمی است میان انسان‌ها، تصمیم‌سازها و کسب و کارهای جهان امروز.

    تمام مقالات

    0 نظر

    ارسال دیدگاه

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    *

    برای بوکمارک این نوشته
    Back To Top
    جستجو