رضا تقی‌پور انواری شهریور ۱۳۳۶ در مراغه به دنیا آمده است. لازم نیست خیلی با او گپ بزنید تا بفهمید چقدر به شهر آبا و اجدادی‌، تاریخ و خانواده‌اش افتخار می‌کند: «شهری که در آن رصدخانه خواجه نصیر‌الدین طوسی بوده باشد معلوم است که علم و تحصیل برای مردمش اهمیت فراوانی دارد. یادم است یک بار مرحوم فخر‌الدین حجازی برای سخنرانی آنجا بود و گفت اینجا یک کتابخانه با چند صد هزار جلد کتاب بوده. حالا شما که همه سرتان به کار خودتان است، پس چه کسی کتاب می‌خواند!؟» وقتی از شهر تعریف می‌کند مذهب نیز همواره در آن حضور پررنگی دارد: «غیر از علاقه به علم به نظرم حسینی بودن دیگر ویژگی مشترک مردم است، به ویژه اگر یک بار زمان ماه محرم از شهر عبور کرده باشید این را به خوبی درک می‌کند.» ریاضی من از بچگی فقط عاشق ریاضی بودم و چون راستش را بخواهید خیلی هم علاقه نداشتم درس بخوانم، به خاطر همین ریاضی برایم ایده‌آل بود، چون اجازه می‌داد بتوانم فقط با دقت و گوش دادن همه چیز را بفهمم. یک درس داشتیم در دانشگاه به نام فراروندهای تصادفی. با کلی فرمول طولانی و عجیب و غریب. یادم است سر امتحان که نشسته بودم دیدم اصلاً از این فرمول‌ها هیچ چیزی یادم نمی‌آید. نشستم از اول بعضی فرمول‌‌ها را ساختم و بعد حلش کردم. پدرش پسر ارشد خانواده است و از سنین پایین، در پی فوت پدربزرگ، میراث‌دار و راهبر خانواده می‌شود که به معنای اداره کسب‌وکار خانوادگی، یعنی یک مغازه خواربارفروشی، هم هست: «پدرم آدمی اهل مطالعه و تجربه بود. خط خوشی داشت و همیشه سعی می‌کرد به ما زندگی‌کردن یاد بدهد.» به تدریج پدر به فروش گندم روی می‌آورد و همین موضوع نه تنها زمینه را برای دیدن جهان و اطراف مهیا می‌کند که امکانی فراهم می‌شود برای امرار معاش خانواده‌ای با پنج...