یک روز با مریم خاوازی موسس و مدیرعامل آدران؛ متولد آزادی
۱۴ آبان ۱۴۰۱
زمان مطالعه : ۱۹ دقیقه
شماره ۱۰۶
تاریخ بهروزرسانی: ۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
روزنامهنگاری معمولاً با تاریخ میانه چندانی ندارد. ریتم روایت فرق میکند. روزنامهنگاری بیشتر از جنس روایت است، تاریخ از جنس قضاوت. در چهارراههای نادری این دو به هم میرسند. روزی که پیش مریم خاوازی رفتیم یکی از این برخوردهای کمیاب میان روزنامهنگاری و تاریخ بود. در یکی از روزهای خاکستری مهرماه ۱۴۰۱ از میان دستهدسته دخترانی که در میدان ونک میرفتند تا حرف جدیدی بزنند گذشتیم تا در خانهای روشن به دیدار او برویم. زیبا، خوشلباس، مستقل و امیدوار منتظر ما بود. مثل همیشه. مریم خاوازی تا پیش از آنکه عضو هیاتمدیره پیشین سازمان نظام صنفی رایانهای تهران شود چندان شناختهشده نبود و حتی پس از آن هم هرگز تبدیل به یک چهره رسانهای نشد. هرچند شرکت خودش یعنی آدران را تاسیس و دو دهه مدیریت کرده بود ولی باز هم در عرصه تنگ تجارت و اجتماع ایران نتوانسته بود خوش بدرخشد. این روزها بیشتر هم را میبینیم چون سخت مشغول همکاری با تیمی است که روی جایزه بزرگداشت آزاده داننده کار میکنند. داستان حقیقی مریم به عنوان یک زن در ایران امروز شاید به تمامی قابل بازگویی نباشد ولی همه ما، مادران، خواهران و دخترانمان، همکاران و دوستانمان میتوانند بسیاری از شکافهای دردناک در روایت را با تجربیات شخصی خودشان پر کنند. خاوازی بسیاری از پیچشهای زندگیاش را در این لابهلا میگوید ولی واقعیتهای بسیاری را هم باید خودتان در بین سطور پیدا کنید که حتماً پیدا خواهید کرد. گفتوگو را مقابل یک دار قالی انجام میدهیم که خودش با خنده میگوید ۱۴ سال است دارد آن را میبافد. معلوم نیست چه دردها، حسرتها و قصههایی لابهلای تاروپود این قالی بافته شده. از گفتوگو که بازمیگردیم شب شده. هنوز دختران جوان دست در دست در خیابانها هستند. یاد قصه دوستیهای مریم با دخترانی میافتم که خیلیهایشان دیگر نیستند. از خودم میپرسم آیا روزی میتوانم با یکی از همین چهرهها...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.
وارد شویدعضو نیستید؟ عضو شوید