یک روز را با فرامرز رستگار، دبیر سندیکای صنعت مخابرات ایران، بگذرانید؛ سختجانی به امید رستگاری
۹ بهمن ۱۴۰۰
زمان مطالعه : ۲۶ دقیقه
شماره ۹۸
تاریخ بهروزرسانی: ۸ خرداد ۱۴۰۱
قرار بود با فرامرز رستگار چند ماه پیش حرف بزنیم که کرونای سختی گرفت و کارش به بیمارستان کشید. چند ماه بعد هفت صبح یک روز آفتابی زمستانی در ساختمانی دقیقاً مشرف به عمارت کلاهفرنگی وزارت ارتباطات خوشحال، سرزنده، خوشرنگ و سرحالتر از همیشه پشت میزش در سندیکای صنعت مخابرات ایران داشت به دوربین ما لبخند میزد. این دفتر قدیمی، وسیع و خوشساخت چهره به چهره با در ورودی سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی کشور میزبان مردی است که یکتنه در یک دهه اخیر کوشیده تا روایت تولید تجهیزات مخابرات در ایران را به میل خودش شکل دهد. داستان هنگامی جالبتر میشود که بدانید رستگار تقریباً تمامی زندگی حرفهای خود را هم کارمند و کارشناس شرکت مخابرات ایران بوده و حالا شخصیت چندوجهی و متناقضنمایی که در این نوشته با آن آشنا میشوید همه تضادهایی را هم که گریبانگیر بدنه مخابراتی کشور است بر دوش میکشد. میتوان فرامرز رستگار را دوست داشت یا حتی به راحتی نپسندید ولی هرگز نمیتوان از کنارش به راحتی گذر کرد. داستان مردی که تقریباً فرزند همه شهرهای ایران است نشان میدهد فراتر از هر چیز، شما با شخصیتی سختجان مواجه هستید. کسی که در هفتاد و اندی سالگی اجازه نداده هنوز بازار و صنعتی که هر لحظه جلو میرود او را به کل نادیده بگیرد و در سکوهای زمان جایش بگذارد. شاید همین ویژگی است که باعث شده صنعتی که در ایران هر روز بقای خود را در خطر میبیند به این چهره خستگیناپذیر تکیه کند. سختجانی ویژگی کلیدی بقا در دوران ماست. حتی داستان تولد فرامرز رستگار را هم نمیتوان به یکی دو شهر محدود کرد. او که سال ۱۳۲۷ به دنیا آمده متاثر از شغل پدرش تا پیش از دَه سالگی احتمالاً بیشتر از اغلب سیسالههای آن زمان شهر و محله عوض کرده: «پدرم کارمند بانک ملی بود. بانک ملی آن...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.
وارد شویدعضو نیستید؟ عضو شوید