skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

یک روز یک مدیر

یک روز با رضا سمیع‌زاده، استاد دانشگاه الزهرا که مدیرعامل گسترش انفورماتیک شد

همه نام‌های من

۱۱ شهریور ۱۳۹۷

آرش برهمند

شماره ۶۰

زمان مطالعه : ۲۳ دقیقه

۱۳۳۹

تهران

دکتری مهندسی صنایع گرایش IT از تربیت‌مدرس، فوق‌لیسانس مهندسی صنایع از صنعتی شریف، لیسانس مهندسی صنایع از صنعتی شریف

مدیرعامل گسترش انفورماتیک ایران، مدیرعامل ایران‌مال، رئیس هیات‌مدیره مرکز اپل ایران، مدیرعامل پدیسار، مدیر کارخانه داروگر، مدیر سیستم پروژه شرکت کنترل ترافیک تهران

جشنواره نوروزی آنر

یک روز با رضا سمیع‌زاده، استاد دانشگاه الزهرا که مدیرعامل گسترش انفورماتیک شد

همه نام‌های من

آرش برهمند تحریریه

۱۱ شهریور ۱۳۹۷

زمان مطالعه : ۲۳ دقیقه

شماره ۶۰

تاریخ به‌روزرسانی: ۷ اردیبهشت ۱۳۹۹

زندگی رضا سمیع‌زاده یک کالیدوسکوپ (Kaleidoscope) واقعی است. مانند یک «زیبابین» که مجموعه‌ای است از ده‌ها شیشه و آینه و مهره و طرح‌های بی‌ارتباط که در نهایت تصویر جالبی می‌سازند زندگی این استاد دانشگاه الزهرا هم مجموعه‌ای ‌از سه‌نام، یک دو جین شهر و ده‌ها شغل متفاوت و بعضاً متضاد است. شما هم شاید فقط او را با یکی از این ده‌ها وجه زندگی‌‌اش بشناسید. او فقط یک عضو هیات علمی دانشگاهی، مدیرعامل گسترش انفورماتیک، مدیر بانکی یا مدیر مرکز اپل ایران نیست؛ مدیرعامل ایران‌مال و مدیر داروگر و مدیر فنی شهرداری، صنعت خودرو و بانک الکترونیکی هم بوده. حتی رشته‌اش، صنایع، هم جایی بین کامپیوتر و مکانیک گم شده و در توییتر که درباره‌اش نوشتم هر کسی درباره‌اش نظر و احساس متناقضی داشت. وقتی از خودش پرسیدم بین بلیت الکترونیکی و ایران‌مال و جایی بین تولید ATM و کلونایزر خودش را چه‌کاره می‌بیند جواب جالبی داشت که در پایان این مصاحبه به آن می‌رسید. خودش می‌گوید شیفته این است که پیر نشود. یاد بدهد و یاد بگیرد و هنوز سال‌هاست سنش روی 40 باقی مانده. شما هم اگر دوست دارید یاد بگیرید، این روز را با ما همراه باشید.

پدر و مادرش متولد تهران هستند و خودش نیز. پدرش کارمند وزارت دارایی است و مظهر نظم: «پدر همیشه کراوات و کفش واکس‌زده داشت و آدم وقت‌شناسی بود. مادرم هم دبیر دبیرستان و مربی ورزش. مدیر خانه ولی بدون شک مادرم بود. آدم فعال و نبض زندگی ما او بود و در روایتی هنوز هم هست. جنگنده و همیشه نه تنها زندگی را اداره می‌کرد بلکه به فکر توسعه‌اش بود. می‌شود گفت خانواده ما همیشه زنان قدرتمندی داشته، از مادربزرگ و مادرم گرفته تا دختر خودم یلدا.» ۲۲ مرداد ۱۳۳۹ به دنیا آمده و از حرف‌هایش برمی‌آید به عنوان پسر اول خانواده عزیز‌کرده جمعی بوده. بعد از خودش یک خواهر و دو برادر هم دارد. با خواهرش دقیقاً در یک روز از سال به دنیا آمده‌اند و به طنز می‌گوید: «ما خانوادگی همگی اهل برنامه‌ریزی دقیق بودیم.» محله پدری‌اش در آیزنهاور قدیم است؛ جایی بین طوس و جایی که آن زمان پپسی خوانده می‌شد، در دو قدمی دانشگاه صنعتی شریف، اما اولین مدرسه‌اش را در آبادان می‌رود: «به پدرم ماموریت خورد و من از دو سالگی تا دوم دبستان را در همان شهر به مدرسه دکتر اقبال رفتم. هر چند در همان‌جا شاگرد اول شدم و نشریه مشعل که نشریه رسمی وزارت نفت بود عکسم را چاپ کرد ولی سختی‌های خودش را هم داشت. مثلاً بچه‌ها خیلی از مواقع مرا به خاطر سرخ شدنم مسخره می‌کردند، رنگ پوستم خیلی سفید بود و زیر آفتاب قرمز می‌شدم یا مثلاً چون درسخوان بودم و شیفت عصر شاگرد زرنگ نداشت مرا وادار می‌کردند که شیف عصر هم بروم و مشق بنویسم. تا نیامدیم تهران نفهمیدم که زندگی یک شیفت است و دو شیفت نیست.» خودش می‌گوید بچه ساکتی بوده اما قبول دارد باورش سخت است. در تهران می‌رود مدرسه عاصمی، درست روبه‌روی دانشگاه شریف: «ما اولین دوره نظام جدید و همسن ولیعهد بودیم....

شما وارد سایت نشده‌اید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.

وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

این مطلب در شماره ۶۰ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۶۰ پیوست
دانلود نسخه PDF
http://pvst.ir/3a5
آرش برهمندتحریریه

    روزنامه‌نگاری را از ابراراقتصادی شروع کردم و مدت کوتاهی در شرق، همشهری نوشتم و در برنامه‌های تلویزیونی فناوری اطلاعات کار کردم. در مورد فناوری و تاثیرش بر زندگی و کسب و کار می‌نویسم و تاریخ شفاهی و استارت‌آپ‌ها از حوزه‌های مورد علاقه من هستند. معتقدم رسانه پل مهمی است میان انسان‌ها، تصمیم‌سازها و کسب و کارهای جهان امروز.

    تمام مقالات
    برای بوکمارک این نوشته
    Back To Top
    جستجو