یک روز با هوشنگ بشارتیان، معمار راهبردهای فناوری ایران
بازگشت آقای مشاور
۸ خرداد ۱۳۹۵
زمان مطالعه : ۲۵ دقیقه
شماره ۳۴
تاریخ بهروزرسانی: ۲ مهر ۱۳۹۹
هوشنگ بشارتیان نمایندهای تمامعیار است از نسلی که با گسست پس از انقلاب سن مدیریتی بیش از چهار دهه دارند و پایهگذاران دیروز و امروز و حتی فردای فناوری اطلاعات ایران هستند. طی این چهار دهه کمتر مدیری است که بتواند به لحاظ تنوع با این مدیر همهفنحریف رقابت کند. از نوشتن طرحهای جامع برای تکفا و بانکها گرفته تا بخش انرژی و دولت الکترونیکی را میتوان در کارنامه بلند او یافت و کمتر نهادی است -چه مالی و چه اداری- که مستقیم یا غیرمستقیم با وی و شرکت مشهور سابقش یاس ارغوانی کار نکرده باشد. وزارتهای کشاورزی، دارایی، ارتباطات و بانک مرکزی و سازمان برنامه همگی زمانی میدانهای وی بودهاند و از ورود اولین نسل رایانههای رومیزی گرفته تا رفتن خارجیها از آیتی کشور و راهاندازی شاخه مشاوره فناوری اطلاعات را در تاریخچهاش دارد.
دادهپردازی، شورای عالی انفورماتیک ، شرکت ملی انفورماتیک و دهها بانک و شرکت دیگر شاهد مدیری و دبیری وی بودهاند؛ حتی این روزها هم در میانه بانک و دولت هویتی دوپاره دارد.
شاید بازخوانی کوتاهی از این کارنامه بلند بهترین شیوه برای بازخوانی یک تاریخ پرفراز و نشیب باشد. افتخارش به دوستانش، دانشش و پرهیزش از توهین و افترا به کسی ویژگیهای غیرقابل این یک روز کنار هوشنگ بشارتیان بودن بود.
یکی از شوخیهای رایجش با دوستان درباره نام خانوادگی است. اغلب به دوستانی که نام فامیلشان بشارتی است به طنز میگوید:«چندتا از شما که با هم جمع شوید تازه میشوید یک بشارتیان.» اما داستان نام خانوادگی جالبتر از این حرفهاست. ظاهراً جد بزرگ آنها در تبریز تلگرافچی دربار ولیعهد بوده. ناصرالدینشاه که در تهران تیر میخورد و میمیرد سرانجام خبر به ولیعهد کهنسالش مظفرالدینشاه میرسد. شاه جدید هم ظاهراً به عنوان مژدگانی به تلگرافچی ساده عنوان بشارتالسلطان اعطا میکند که این روزها شده است پایه نام فامیل بشارتیان. این است که به خنده میگوید:«ما نسل در نسل در کار ارتباطات بودیم.» زمانی که خود هوشنگ در تهران به دنیا آمد از این گذشته مجلل خبری نبود. پدر و مادرش که هر دو زاده شهر قم بودند برای ارتقای شغلی پدر که یک کارمند ساده دارایی است، به تهران مهاجرت میکنند و در محله نواب است که آخرین فرزندشان در سال ۱۳۳۵ به دنیا میآید. خانوادهاش یک زندگی متوسط کارمندی دارند و متمکن نیستند. دبستان را در خواجو میخواند و دبیرستان را در کیهان. هر دو در همان محله هستند تا وسع خانواده برسد:«درسخوان نبودم ولی نمرههایم خوب بود برای همین هم بار اول که کنکور دادم غافلگیر شدم. فکر میکردم همانقدر که بلد هستم کافی است.» دانشگاه در دهه ۵۰ کمبود نیروی انسانی متخصص در زمینه کامپیوتر و انفورماتیک واقعاً محسوس بود. آن زمان تنها دانشگاه شریف یک گروه ریاضی و کامپیوتر داشت که آنها هم بیشتر ریاضی خوانده بودند تا کامپیوتر. این شد که سازمان مدیریت در همان سالها یک مجموعه یکصد نفره از مدیرانش را دستچین کرد و برای یادگیری رایانه در خدمت مدیریت کلان کشور فرستادشان خارج تحصیل کنند. این شد که برای چندین دهه بعد بخش اعظمی از مدیران سرنوشتساز آیتی کشور از همین نهاد بیرون آمدند؛ آقای فیاضی که مدیر آیتی سازمان برنامه و بودجه...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.
وارد شویدعضو نیستید؟ عضو شوید
ایشان الگوی کمیابی از یک مدیر حرفهای و اخلاقمدار هستند. تواناییهای ذهنی بالا، قدرت تحلیل مناسب و در اولویت قراردادن منافع کشور در قبال منافع شخصی از ایشان الگویی ساخته که میتواند برای جوانترها آموزنده باشد. انشاءالله کشور بتواند بیشتر از مدیرانی با چنین صفات اخلاقی و فنی ممتاز بهرهمند شود.
من با ایشان کار کرده ام. ایشا یک الگوی تمام عیار برای مدیریت فناوری اطلاعات است. بسیار با اخلاق است و من خیلی چیزها از ایشان آموخته ام. از اینکه با ایشان کار کرده ام افتخار می کنم.