ندای جنون مقدس
ناصرعلی سعادت مدیرعامل ندارایانه کیست؟
۱ اسفند ۱۳۹۱
زمان مطالعه : ۱۱ دقیقه
شماره ۱
تاریخ بهروزرسانی: ۲ مرداد ۱۴۰۰
هنوز که هنوز است صبحها در خانه پدریاش از خواب بیدار میشود. از آن همه اطرافیان سعادتمند امروز چند نفری درگذشتهاند و برخی مهاجرت کردهاند ولی ناصرعلی سعادت طبقه پایین خانه مادرش را نگه داشته تا با همسر و دو فرزندش نزدیک خانه و خاطره زندگی کند. خودش میگوید:«تاثیر تهتغاری بودن است دیگر.» میگویم دوست داشتید ریشه داشته باشید. روحیه و زندگی ناصرعلی سعادت ملغمهای است از همین ریشهداری و رهاشدگی؛ ویژگیهایی ناهمگون و حتی گاهی متضاد که او را به مدیر مرزشکنی که امروز است تبدیل کردهاند. دانشآموز البرز، دانشآموخته صنعتی شریف، راهانداز واحد فناوری شرکت سازه، از موسسان ایرانرایانه، از پیشگامان کارکردهای تجاری شبکههای رایانهای همچون BBS، همکار مرکز فیزیک نظری، موسس شرکت ندارایانه و فروشگاه اینترنتی چاره؛ پسر، پدر، همسر، مدیر و مهندس.
منتظر رسیدن عکاس هستیم که سر به سرش میگذارم، با ماشینحساب هیولت پاکارد روی میزش دارد دخل بقالی چاره را حساب میکند. اصلا در شوخطبعی کم نمیآورد ولی حرفهایش که رنگ خاطره میگیرند معلوم میشود همین ماشینحسابهای مهندسی که امکان برنامهنویسی ساده را داشتهاند، ناصر سعادت را وارد جرگه فناوری کرده است: «هنوز کامپیوترها در عصر مینفریمها بودند که در ایران دو سه تایی بیشتر نبود. این ماشینحسابها شبیهترین ابزارها به رایانههای امروزی بودند و عشق من این بود که با این برنامه بنویسم. در شرکت سازه پدر یکی از دوستانم دنبال کسی برای راهاندازی بخش IT میگشت و دوستم که دیده بود من دیوانه این دستگاهها هستم معرفیام کرد بروم مصاحبه شوم که این شد استخدام من و راهاندازی این واحد.» سعادت مدیرعامل نداریانه، هنوز هم روی آیپد و آیفونش اپلیکیشن ماشینحسابهای HP را نگاه داشته و شبها قبل از خواب دستگاههای قدیمیتر را که خراب شدهاند برای کلکسیونش تعمیر میکند. گاهی صدای جنگندههایی را که دهه ۶۰ پالایشگاهها را میزدند در گوشش میشنود و به حقوق صدها کارگر نفتی که دوره جنگ با همین برنامههای ساده حساب شده، فکر میکند. [caption id="attachment_46285" align="alignnone" width="980"] در ساختمان که به اتفاق خودش قدم میزنیم، با کارمندان گرم شوخی است و به چیپس و پفکهای روی میزشان بند میکند.[/caption] در ساختمان که به اتفاق خودش قدم میزنیم، با کارمندان گرم شوخی است و به چیپس و پفکهای روی میزشان بند میکند. مشخص است که کسی از او نمیترسد و محیط پرنور، گرم و خوشرنگ با بافتهای ارگانیکش بازتابی از فضای ذهنی ناصرعلی سعادت را ترسیم کرده است. کارمندان در یک فضای عمومی امکانات شخصی خودشان را دارند و غذاخوری، فضای سبز، اتاق جلسات و امکانات تفریحی چرخه زندگی آنها را کامل کرده است. میگوید اعتقادی به برخورد صمیمانه با همکارانش ندارد و اگر خوبی یا بدی در رفتارش مشاهده شده ناشی...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.
وارد شویدعضو نیستید؟ عضو شوید