گپی با بنیانگذاران خانومی درباره حرفه و خانواده: به نام پدر*
بعد از مدتها که مهمانان بخش گزارش پیش ما میآمدند یا میرفتیم کافهگردی، این بار…
۹ آبان ۱۴۰۳
۱۳۳۶
خور و بیابانک
لیسانس مکانیک از وست مینیستر یونیورسیتی
رئیس نخستین هیات مدیره سازمان نظام صنفی رایانه ای کل کشور، رئیس انجمن شرکت های انفورماتیک ، مدیرعامل گام الکترونیک و قائم مقام سفارت ایران در لندن
اولین کلید را که فشار دهید واژهها از زیر انگشتانتان میگریزند. مانند آن است که نویسنده سوناتی باشید ولی دیگر صدای سازها را درون ذهنتان نشنوید. شاسی اول پیانو فشرده شده ولی صدایش در فضا معلق مانده است. چرا نمیشود درباره سعیدی به راحتی نوشت؟ نزدیک به یک دهه پیش در اولین رویارویی چهره به چهره سعیدی نایینی مدیر ژولیدهموی و خمارچشمی بود که تنها چند ماه از ریاستش بر سازمان میگذشت و با بارانی سیاه بلند و ریش چندروزهاش علینقی خاموشی، سلطان اتاق بازرگانی ایران را به هماورد میطلبید. انقلابی خستهای بود که ادبیاتش سه دهه بر جای مانده بود. چند ماه بعد گزارش تیز و تندی درباره رویاروییاش با دبیر وقت او را واداشت تمام قامت نشریه آن زمان ما را تحریم کند و تا مطلب گزندهای در پاسخ ننوشت، آشتی نکرد. آن نوشته هیچگاه چاپ نشد ولی کینهتوزانه در تمامی این سالها نویسنده کوشیده است اثبات کند او موسس، رئیس، منتقد و حتی پدرخواندهای پرعیب است؛ درشتگو است، مزاجی آتشین دارد، حلقه دوستانش بزرگ نشدهاند و به سختی نظرش تغییر میکند ولی باز سوال بر جای خود باقی است که چرا او در تمامی این سالهای سخت سنگ زیرین آسیاب صنفی پرتلاطم باقی مانده است. شاید یک دهه وقت لازم بود که فقط چند روز پس از تولدش، وقتی با محمدعلی، سجاد، محمدرضا و مجتبی محمودی روی پشت بام در برابر دوربین آیفون ایستادهایم تا یک سلفی بگیریم، جواب را پیدا کنم. سحر سعیدی نه در مدیریت، شیطنت و انتقاد این پسران و نه در عشق همسر و دخترش که در هنر بیمانندش در رفاقت نهفته است؛ رفاقتی فراتر از سیاست، بلاغت و حتی شجاعتی که دیگر خریدار چندانی هم ندارد. ننوشته میدانم درباره سعیدی نوشتن منتقد بسیار دارد ولی باز هم شب در خانه قرآن محبوبش را که با خط نیریزی و واژهنگار گام الکترونیک نوشته شده، باز میکنم:«دوستان بد، عاقبت با هم دشمن میشوند. تنها دوستان نیکی که دوستیشان بر اساس تقواست، نجات مییابند.» (۱۰۱ سوره شعرا)