skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

یک روز یک مدیر

یک روز با محمدهادی شالباف مرد سیستم‌ساز ایزایران و نیروی انتظامی

نظام ‌ساختن و نظامی نبودن

۱۶ شهریور ۱۳۹۴

آرش برهمند

شماره ۲۷

زمان مطالعه : ۲۹ دقیقه

۱۳۴۰

شوشتر

لیسانس کاربرد ریاضی در کامپیوتر از دانشگاه صنعتی شریف

مدیرعامل ایزایران، جانشین فرماندهی راهنمایی و رانندگی، مدیرعامل گسترش الکترونیک ایران، معاونت پژوهشکده پولی و بانکی

جشنواره نوروزی آنر

یک روز با محمدهادی شالباف مرد سیستم‌ساز ایزایران و نیروی انتظامی

نظام ‌ساختن و نظامی نبودن

آرش برهمند تحریریه

۱۶ شهریور ۱۳۹۴

زمان مطالعه : ۲۹ دقیقه

شماره ۲۷

تاریخ به‌روزرسانی: ۱۸ دی ۱۳۹۸

قانع کردنش برای حرف زدن آسان هم نیست. روز اول که یکدیگر را می‌بینیم اصرار دارد شهوت در انسان از پایش شروع می‌شود و در آخر عمرش به زبانش می‌رسد:«در کودکی شهوت دویدن دارید و با رسیدن به میانه عمر فقط زبان‌تان کار می‌کند. شهوت یعنی افراط در هر چیزی.» ولی مشخص است خودش تقریباً شهوت هیچ چیزی را ندارد جز آزادی و آزادگی. روزی که تازه حرف می‌زنیم دارند میزهای دفترش را از اتاق همیشگی در پژوهشکده پولی و بانکی بیرون می‌برند تا مدتی میزبان رئیس قبلی و پذیرای رئیس جدید باشد. خودش شاد و خندان با آن لبخندهای سرخوشانه‌اش وسط اتاق نیمه در‌هم‌ریخته جدید نشسته و آشکار است دغدغه‌ای برای رفتن یا ماندن ندارد. ناشناس ماندن محمدهادی شالباف که این روزها معاون مالی و اداری پژوهشکده است، تصادفی نیست. زیرساخت بسیاری از خدمات الکترونیکی نیروی انتظامی کشور و بخش راهنمایی و رانندگی در زمان تصدی وی گذاشته شده و از مدیریت فناوری اطلاعات شهرداری گرفته تا مدیریت عاملی ایزایران و ریاست هلدینگ سرمایه گذار در ایرانسل و تاسیس کنسرسیوم آریا همراه فقط بخشی از کارنامه اوست که به عنوان مدیری بی‌سر و صدا، نظام‌ساز و بی‌حاشیه سه دهه در تمامی لایه‌های مدیریت فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران کار کرده است. راز واقعی در خانه شالباف نهفته است. عصر همان روز به خانه‌ای می‌رویم که مشرف به بوستان گفت‌وگو، پر است از عشق به گل و گیاه. هنر حقیقی شالباف اینکه مدیری است که تمامی عمرش از جبهه تا پایتخت برای سپاه و نظامیان کار کرده ولی هیچ‌ گاه خوی نظامی‌گری نگرفته است.

متولد یکم ۱۳۴۰ است ولی این را با طنز تردیدآمیزی می‌گوید:«والله ما تا سه چهار سال‌مان نمی‌شد برایمان شناسنامه نمی‌گرفتند. همیشه هم برای همه‌مان دم ماه مهر می‌گرفتند که برای مدرسه رفتن‌مان به درد بخورد. تعدادمان هم زیاد بود برای همین حساب‌مان از دست‌شان در رفته بود. بعدها که پیگیر شدم بفهمم متولد چه تاریخی هستم واقعاً کسی یادش نبود.» اصلیتش شوشتری است ولی خودش در مسجدسلیمان بزرگ شده؛ شهری که در دوران تولد وی عصر طلایی رونق ناشی از استخراج اولین چاه نفت ایران را تجربه می‌کند. پدرش که کاسبی جوان است به این شهرِ در حال صنعتی شدن مهاجرت می‌کند تا بافت سنتی یکی از قدیمی‌ترین شهرهای ایران را پشت سر بگذارد. چون دو شهر فاصله چندانی ندارند اغلب مادرش برای وضع حمل به زادگاهش بازمی‌گردد که به این ترتیب بچه‌ها اغلب متولد شوشتر ولی بزرگ‌شده مسجدسلیمان هستند. هشت پسر هستند و دو دختر:«یک وقت‌هایی در مدرسه معلم از من می‌پرسید شما چند تا خواهر و برادرید واقعاً هول می‌شدم. آخر اگر سوال را چند ماه قبل پرسیده بودند، یکی کمتر بودیم.» حوالی سال ۱۳۳۰ پدر محمدهادی در حال تبدیل شدن به کاسبی سرشناس در شهر رونق‌گرفته مسجد‌سلیمان با سیل جمعیت مهاجرش است. از خواربارفروشی به توزیع و نمایندگی لوازم خانگی روی می‌آورد و حتی توزیع سیلندر گاز شهر با چند خاور را در دست می‌گیرد تا خانواده رو به رشد آنها از رفاهی نسبی برخوردار شود:«پدرم شم تجاری‌ای داشت که ما به نوعی هیچ کدام نداشتیم. وقتی بعدها سر به سرش می‌گذاشتیم که آخر این همه بچه چرا؛ می‌گفت همیشه اعتقاد داشته که به لطف داشتن همین بچه‌ها خداوند به ما رزق و روزی فراوان داده. چون فروش‌ها عمدتاً قسطی بود آن زمان کاسب‌ها نماد نوعی نظام اعتبارسنجی بودند. اگر شما پول کاسبی را نمی‌دادید دیگر نمی‌توانستید در آن شهر زندگی کنید. با وجود اینکه پدرم مذهبی...

شما وارد سایت نشده‌اید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.

وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

این مطلب در شماره ۲۷ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۲۷ پیوست
دانلود نسخه PDF
http://pvst.ir/394
آرش برهمندتحریریه

    روزنامه‌نگاری را از ابراراقتصادی شروع کردم و مدت کوتاهی در شرق، همشهری نوشتم و در برنامه‌های تلویزیونی فناوری اطلاعات کار کردم. در مورد فناوری و تاثیرش بر زندگی و کسب و کار می‌نویسم و تاریخ شفاهی و استارت‌آپ‌ها از حوزه‌های مورد علاقه من هستند. معتقدم رسانه پل مهمی است میان انسان‌ها، تصمیم‌سازها و کسب و کارهای جهان امروز.

    تمام مقالات

    0 نظر

    ارسال دیدگاه

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    *

    برای بوکمارک این نوشته
    Back To Top
    جستجو