یک روز با حسین ریاضی، مدیرعامل صنایع ارتباطی پایا و مبیننت
تاریخ آچار به دست
۲۴ بهمن ۱۳۹۷
زمان مطالعه : ۲۳ دقیقه
شماره ۶۵
تاریخ بهروزرسانی: ۲۹ فروردین ۱۳۹۹
اگر حتی یک بار از پایتخت به سمت دماوند رفته باشید، امکان ندارد مجموعه عظیمالجثه ساختمانهای دوقلوی صنایع پایا توجهتان را به خودش جلب نکرده باشد. دیدن حسین ریاضی چهره سرشناس تولید مخابراتی کشور پشت میزش در این ساختمانهای غولآسا و درهمتنیده کمی عجیب است. در و دیوار اتاقش را تابلوهای نقاشی همسرش پوشانده و دخترش شهرزاد در حال نهایی کردن یک قرارداد نرمافزاری برای شرکت است. داریم گپ میزنیم که رفیق و شریک چهار دهه اخیرش یعنی خسرو مقصود هم از سفر میرسد و چشمهای مهربانش حتی خودمانیتر هم میشوند. حسین ریاضی را هرچند رسانههای عمومی با عنوان مدیرعامل نیم دهه اخیر و البته یکی از موسسان مبیننت میشناسند اما او در میان جمع اصلی بازار ارتباطات کشور با نام کارین شناخته شده، که در دهه ۶۰ در بولوار کشاورز تهران تاسیس شد، و از آن جمله فارغالتحصیلان اندک دانشگاه شریف است که به جای راه سیاست و دولت، بازار خصوصی را برگزید. خواندن زندگی او نه فقط شنیدن فراز و نشیبهای یک کارآفرین مرارتکشیده و البته مشتاق ایرانی بلکه دیدن آنچه است که در چهار دهه بر صنعت مخابرات ایران گذشته. فقط در یک کلام برداشت شخصیام از حسین ریاضی مردی است که خودش بوده، خودش هست و خودش خواهند ماند. این چند صفحه را با ما همراه باشید.
حسین ریاضی متولد ۱۳۳۵ تهران است. چون در اسفندماه به دنیا آمده میتوان این نوشته را هم برگی دانست بر ۶۲ سالگیاش اما خودش هم به خنده میگوید از یک سنی همه تلاش میکنند تولدشان را فراموش کنند به جای آنکه یادآوری کنند. در محله قدیمی شکوفه در یک خانه دوطبقه جنوبی به دنیا آمده است که رنگ و بوی نواب قدیم را دارد. پدر و مادرش هر دو اصالتاً اصفهانی هستند ولی پدرش پس از آنکه در فرانسه دکتری فیزیکش را میگیرد و در اصفهان ازدواج میکند، خانواده دونفرهشان را به پایتخت میآورد و استاد دانشکده فنی دانشگاه تهران میشود. خانواده به سرعت با داشتن ۹ فرزند بزرگ میشود ولی پدر خوی سنتی و مذهبی خود را به فرزندانش تحمیل نمیکند: «پدرم جدی و معتقد بود ولی اعتقادی نداشت که چه برای درس و چه برای اعتقادات ما را تحت فشار بگذارد، فقط هنجارهای خانواده را درباره برخورد و رفتار حفظ میکرد. در یک محله سنتی خانه گرفته بود که به میدان انقلاب و دانشگاه نزدیک باشد و در کمال سادگی با اتوبوس یا حتی پیاده سر کلاسهایش برود.» خاندان پدر من متولد ۱۲۸۷ بود و تا ۲۰ سالگی هیچ تحصیلات مدرنی نداشت. برادرانش که به تهران میروند و در زمان رضاخان دیپلم میگیرند و در شرف تاسیس دانشگاه تهران میروند برای تحصیلات عالیه، پدر من هم جزو دسته سوم بورسیههای اعزام به خارج بود. پدربزرگم در اصفهان یک خیاط بود ولی همه چهار پسرانش تحصیلات عالیه داشتند و یکی از عموهای من یعنی عبدالله ریاضی هم رئیس سرشناس دانشکده فنی بود و البته بعدها رئیس مجلس آن زمان شد. عموهای دیگر مثلاً پزشک و موسس بیمارستان بودند و یکی دیگر هم تحصیلکرده دانشکده افسری و درجهدار نیروی دریایی بود که در شهریور ۱۳۲۰ شهید شد. پدرم هم در دانشگاه یک دوره پس از مهندس بازرگان درس خواندن...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.
وارد شویدعضو نیستید؟ عضو شوید