متولد سال ۱۳۳۷ است در قزوین. هشت خواهر و برادر هستند متولد شیراز، رشت و قزوین. تخصص پدرش ساختن پالایشگاه است و کارمند وزارت نفت: «آن روزها به شغل پدر من می‌گفتند فورمن؛ یعنی چیزی در مایه‌های سرکارگر و به گونه‌ای مدیر خط به شمار می‌آمد و کارش این بود که هر جا داشتند جایگاه یا انبار سوخت یا پالایشگاه می‌ساختند، که البته به عظمت پالایشگاه‌های الآن نبود، پدرم برای چند سالی به آنجا اعزام می‌شد. این شد که در واقع از ما چند بچه هر کدام متولد یک شهریم. فرمولش این بود، ما هر کدام با بعدی دو سال اختلاف سنی داشتیم.» خودش فرزند هشتم است و ته‌تغاری یک خانواده بزرگ. پدرش شمالی است و مادرش شیرازی: «پدرم همیشه ادعایش این بود که خواب دیده می‌رود شیراز فلان محله فلان کوچه فلان در را می‌زند و دختری در را باز می‌‌کند که قسمت اوست و زن آینده‌اش است. ما که خوب هیچ‌کدام از حرف‌هایش را باور نمی‌کردیم ولی احتمالاً اینکه خانواده مادری من در شیراز از خاندان‌های سرشناس بودند هم در این خواب دیدن بی‌تاثیر نبوده!» خانواده مادری‌اش یعنی «صنیع» ریشه‌ای طولانی در شهر زیبای ایران دارند اما پدرش از آن تیره شمالی موسوم به کاسی‌هاست که قدبلند، چشم کبود و موطلایی است و مطلوب شیرازی‌های سبزه. خودش چند خاطره با لهجه شیرازی از مادرش تعریف می‌کند که همین اول گپ و گفت از خنده گرم می‌شویم: «بنده خدا همیشه اعتقاد داشت بعد از فوت آقاجان برادرهایش حقش را خورده‌اند و در هر بحث خانوادگی می‌گفت شما به من بگو اون کوزه جواهرو رو کی برداشت!؟» پدرش در قزوین و چند شهر دیگر درگیر چند پروژه ‌BOT است که نزدیک به یک دهه به طول می‌انجامد ولی در همین میانه پدرش به دلیل فعالیت‌های سیاسی ملی مذهبی اخراج می‌شود: «پدرم کم و بیش با احترام از شرکت نفت حذف...