بانوی دیماه در میانه اردیبهشت
۲ اردیبهشت ۱۳۹۷
زمان مطالعه : ۲۳ دقیقه
شماره ۵۶
تاریخ بهروزرسانی: ۱۹ دی ۱۴۰۰
الهه عصاری بدون هیچ شرمساریای در میانه ایستاده است. بسیاری او را با نام همسر شهیرش، امیرحسین سعیدی نائینی، اولین رئیس سازمان نظام صنفی رایانهای میشناسند که همچنان از پرنفوذترین چهرههای صنفی ایران است و موسس شرکت گام الکترونیک. اما عصاری نه تنها دبیر انجمن شرکتهای انفورماتیک و برای سه دوره دبیر نمایشگاههای الکامپ بود و یکی از موتورهای شرکت گام به حساب آمده، بلکه سوابق مطبوعاتی متعددی را از سردبیری مجله محجوبه در بنیاد اندیشه اسلامی گرفته تا مجله امام در سفارت ایران در لندن و مجله تکفا در تهران بر عهده داشته است. خودش باور دارد بدون هیچ کینه و کمبودی افتخار میکند مکمل همسرش بوده و به خواست او مسیر اقامتش در انگلستان، دکتریاش در کامپیوتر، آسایشش در خانواده و ذوقش در نگارش را وا گذاشته و باور دارد با داشتن چهار فرزند و سه دهه شرکتداری و دو دهه فعالیت صنفی جای چندانی برای حسرت ندارد. تمام عمرش در بیرون از خانه جنگیده ولی سربلند میگوید بزرگترین وظیفه یک زن در خانه است و هنوز هم عاشقانه از آقای «امیر» حرف میزند. او بدون شک شروعی متفاوت برای یک روز یک مدیر سال ۹۷ ماست. پس به همراه ما بخوانید داستان سردبیری را که دبیر شد.
الهه عصاری متولد دیماه ۱۳۳۸ تهران، محله قدیمی هفتچنار، است. پدرش زرگری موفق در همدان است که پس از کودتای ۲۸ مرداد کم و بیش همه داراییاش را از دست میدهد و تصمیم میگیرد دست زن و دو برادر بزرگتر الهه را بگیرد و در جستوجوی ثبات بیشتر راهی پایتخت شود. کمابیش همه مایملکش را طی غارتهای روزهای کودتا از دست میدهد و به تهران میآید تا از نو شروع کند. بزرگترین دخترش هم در همین شهر به دنیا میآید. پنج شش ساله است که دیگر تجارت پدر در بازار بزرگ تهران پا گرفته و اوضاع کارگاه و فروشگاهش در سرای اردیبهشت بازار آنقدر سکه است که به یک خانه ویلایی در خیابان هجدهم یوسفآباد اسبابکشی کنند: «الآن تصورش سخت است ولی بالاتر از میدان فرهنگ که میرفتید تهران تمام میشد و بیابان بود و شاید مدرسه باغچهبان آخرین ساختمانی بود که بالای میدان فرهنگ میدیدید. من تمام عمر تحصیلیام در ایران را در همان میدان فرهنگ گذراندم.» اولین دختر خانواده در میان هشت فرزند ناشی از دو ازدواج است و به وضوح در خاطراتش هیچ اثری از تفاوت گذاشتن خانواده میان فرزندان دختر و پسر نیست، حتی وقتی در همان میدان فرهنگ به دبستان زنگنه میرود: «من خیلی بچه درسخوانی بودم، در این حد که مسابقه میگذاشتیم با بقیه بچهها که کی زودتر وقتی رسید خانه مشقهایش را تمام میکند. من حتی صبر نمیکردم برسیم خانه. در همان مسیر مشقهایم را مینوشتم تا تمام شود و به دوستهایم بگویم زودتر تمام کردم.» از همان بچگی شیفته روزنامهدیواری و فعالیتهای فوقبرنامه است. روزنامهدیواریها را با خط و طراحی خودش مینویسد و حتی کلاس پنجم که هست به عنوان جانشین معلمهای غایب سر کلاسهای پایینتر میرود: «دیگر در آن دوره مدارس مختلط اجباری شده بود و پسربچههای کلاسهای پایینتر خیلی بازیگوش بودند ولی من چون سه برادر بزرگتر از خودم داشتم...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.
وارد شویدعضو نیستید؟ عضو شوید