گپی با بنیانگذاران خانومی درباره حرفه و خانواده: به نام پدر*
بعد از مدتها که مهمانان بخش گزارش پیش ما میآمدند یا میرفتیم کافهگردی، این بار…
۹ آبان ۱۴۰۳
۱۳۳۲
قم
دکترای ارتباطات و فناوری اطلاعات
مدیرعامل و موسس مجتمع فنی تهران
اشاره اول: هرچند خودش متولد تهران نیست ولی داستان مجتمعش قصه یک شهر است؛ در کشاکش نیم قرن فراز و فرود از چشم معلمان فناور. در خیابان ری زندگی کرده است، در خیابان سپه اولین کلاسش را گرفته، در میرزای شیرازی بالهایش را باز کرده، در بلوار کشاورز از خاکستر بلند شده، در حافظ فناوری را یافته و حالا در سعادتآباد در شصت سالگیاش مجتمعی را اداره میکند که بیش از یک میلیون ایرانی در آن درس خواندهاند. در میانه کودتا به دنیا آمده، انقلاب را از سر گذرانده و جنگ را دوام آورده تا رکود هم به زمین نکشاندش. اگر موسس و مدیرعامل مجتمع فنی تهران را نشناسید احتمالا این نوشته نیز چندان به شناخت شما نخواهد افزود لیکن دستکم این مختصر برشی است از زندگی آنهایی که نانشان را از آموختن دانش فناوری به دیگران درآوردهاند و در میان آنها سعید سعادت نمونهای است سعادتمند. اشاره دوم: سعادت را صبح یک روز آفتابی پاییزی در ساختمان سعادتآباد میبینیم. مثل همیشه قبراق، اتوکشیده و خوشصحبت است و عمدا هرجا سر به سرش میگذاریم، نادیده میگیرد. خیلی سعی میکند بگوید بچه مثبتی نبوده ولی چهرهاش حرف دیگری میزند. زیاد یکدیگر را دیدهایم برای همین وقتی میگویم آنقدر سعادتمند بوده که یک محله را به اسمش نامگذاری کردهاند فقط لبخند میزند. این روزها با رونمایی از آکادمی مایکروسافت و رو آوردن به راهکارهای کارآفرینی و تعالی سازمانی بسیار پرسر و صداست و همگام با تغییر حال و هوای سیاسی بار دیگر سازش را برای جهش مجتمع فنی کوک کرده است. کتابی به اسم کارآفرینی به شیوه دکتر سعید سعادت را نیز بیرون داده که اندیشهاش درباره آموزشهای مهارتمحور را مدون یک جا بیان کرده باشد. حقیقت این است که موسس و مدیرعامل مجتمع فنی تهران را از یک سو همه میشناسند ولی از سوی دیگر از منظر فردی بسیار ناشناخته است. حتی طی گپ زدنهایمان هم همه لایههای شخصیت تودارش را باز نکرد، فقط در انتهای صحبتهایش همه کنایهها را یکجا برگرداند و شعری از مولانا خواند که گفت: «روغنی در شیشه بینی صاف و روشن ریخته، غافلی بر سر چه آمد کنجد و بادام را»… به قول خودش ۴۰ سال زندگی را نمیشود در ظرف چند صفحه ریخت.