گپی با بنیانگذاران خانومی درباره حرفه و خانواده: به نام پدر*
بعد از مدتها که مهمانان بخش گزارش پیش ما میآمدند یا میرفتیم کافهگردی، این بار…
۹ آبان ۱۴۰۳
۱۳۵۴
تهران
کارشناس مدیریت دانشگاه تهران، کارشناسی ارشد مدیریت مالی
مدیر اداره نظامهای پرداخت بانک مرکزی، معاون فناوریهای نوین بانک مرکزی
تا به حال از خودتان پرسیدهاید اگر یک گیک مدیر عالیرتبه مالی کشور شود چطور از آب درمیآید؟ ناصر حکیمی که دو دهه در بانک مرکزی پلههای ترقی را طی کرد و حالا چند ماهی است که از مدیریت طولانیاش در حوزه فناوریهای نوین کنارهگیری کرده تجسم این تصور است. دانشآموخته دبیرستان البرز، رتبه دورقمی کنکور سراسری، رتبه اول فارغ التحصیلان دوره کارشناسی مدیریت، نفر اول کارشناسی ارشد و یک برنامهنویس که به قول خودش مالیچی شده است. جدی، واقعگرا، تشنه آموختن و دارای آن گونه از هوش که ناگزیری تحسینش هم بکنی. خودش هم قبول دارد لجوج است و با همان لجاجت میگوید دیگر بازنشسته است و با خودش عهد کرده که دیگر جایی سمت اجرایی قبول نکند. لحن صحبتش آمیخته به صراحتی است که میتواند به تندخویی تعبیر شود و عاشق موزیک و فیلم. خلاصه یک گیک تمامعیار. او به عنوان یک مدیر و نماد یک نسل از مدیران جوان و فنسالار بانک مرکزی هنوز یک تفکر زنده است و شاید بسیاری از شما که این مطلب را میخوانید او را از نزدیک هم بشناسید و در موردش نظر شخصی خود را داشته باشید، ولی بدون شک نمیتوان منکر باقی ماندن سرانگشت او بر تاریخچه بانکداری الکترونیکی ایران شد آن هم در حالی که هنوز ۵۰ سالش هم نشده است. خیلی ساده اگر امروز که این مطلب را میخوانید از یک کارتخوان یا سرویس کارت به کارتی استفاده کردهاید، در حقیقت یکی از نتایج ملموس مدیریت و نوآوری نسل او را به کار بردهاید. خودش میگوید از هیچ چیز پشیمان نیست غیر از اینکه چرا اینقدر در آن سمت مانده و بیشتر در تعالی خودش و زندگیاش نکوشیده. این روایت متفاوت را با ما همراه باشید.