گپی با بنیانگذاران خانومی درباره حرفه و خانواده: به نام پدر*
بعد از مدتها که مهمانان بخش گزارش پیش ما میآمدند یا میرفتیم کافهگردی، این بار…
۹ آبان ۱۴۰۳
۱۳۵۰
تهران
لیسانس مخابرات از دانشگاه صنعتی شریف، فوق لیسانس مخابرات از دانشگاه تربیت مدرس
مدیر مرکز نوآوری و عضو هیات مدیره فناپ، مدیرعامل و موسس راسخ افزار، مدیر فنی کاران، مدیر فنی هاتف، مشاور مخابراتی شرکت فناوری اطلاعات بانک پاسارگاد
خوب یادم هست روزی که همراه مجتبی محمودی بخش اول گفتوگو با عضو پیشین هیات مدیره فناپ و مدیر نوآوری سابق همان مجموعه را تمام کردیم یک اسنپ گرفتیم تا برگردیم ماهنامه پیوست. ماشینی که آمد یک شاسیبلند چینی بود که ظاهر و البته اندرونی بسیار مدرنی داشت. در بولوار کشاورز داشتیم با هم گپ میزدیم که چطور صنعت خودروسازی کشوری مانند چین، که اتفاقاً سالها سیاست درهای بسته اقتصادی هم داشت، به چنین درجهای رسیده و هر دو به یک جواب رسیدیم: سرنوشت مدیران و مهندسانی مانند مصطفی نقیپورفر. او یک نمونه کلاسیک مهندس/مدیر ایرانی است؛ در جوادیه بزرگ شده. رشد درس خوانده. جبهه رفته. المپیادی بوده. شریف درس خوانده. بارها کارشناسی ارشد را رها کرده. چندین شرکت تاسیس کرده. از مخابرات تا ATM بختش را برای تولید آزموده و از استارتآپها تا بلاکچین را شخم زده. تصور اینکه کسی بیشتر از او سرشتش با نسل دهه ۵۰ ایران در هم آمیخته باشد دشوار است ولی بهرغم آموختهها و دستاوردهای بسیار به نحو غیرقابل انکاری از رسیدن به جایگاهی که باید برای تولید، زحمت و ابداع متصور شد بازمانده است. قضاوت کار ما نیست و بدون شک یک معیار هم برای موفقیت وجود ندارد. به ویژه که حالا خود نقیپورفر، به عنوان یک ماجراجوی فناوری، کمر همت بسته تا درسهایی را که آموخته برای نسل آینده کشور به میراث بگذارد و از نتیجه این زندگی پرهیاهویش ناراضی نیست. اما شما بخوانید و بگویید چرا مخترعان، مبدعان و نوآوران در تاریخ معاصر ما مهجورتریناند. وقتی ماشین چینی به دفتر ماهنامه پیوست رسید رادیو میگفت چند شهر ایران را آب برده. شاید سوال ما را هم آب برد.