چندین سال پیش بود که برای اولین و آخرین بار دیدمش. اولین بار به این دلیل که تا قبل از آن هیچ رویداد مشترکی نبود که من و سعید هر دویمان در آن شرکت کرده باشیم. آخرین بار به این خاطر که بعدها برای بار دوم مهاجرت کرد و دیگر بازنگشت.
در آن رویداد من ورکشاپ آموزش رسانهای سخنگوها را اجرا میکردم و او کارگاه ارتباط رسانهای.
شرکتکنندگان هم اغلب از مدیران روابط عمومی شرکتهای دولتی و خصوصی بودند. در بین جلسات فرصتی شد تا قهوهای با هم بخوریم و گپی بزنیم. به هر حال او را به عنوان یکی از کارکشتهترین فعالان روابط عمومی میشناختم که هم در آژانسهای ایرانی و غیرایرانی سابقه کار داشت و هم تجربه مدیر ارتباطات برندهای بزرگ را در رزومه خود میدید. پس سعی کردم مهمترین سوالم را از او بپرسم و آن این بود که اگر در بین مهارتهای این شغل یکی را میخواست انتخاب کند، آن یک مورد کدام بود؟
«ببین خودت خوب میدونی که پیآر و به طور کلی ارتباطات مثل هر موقعیت شغلی مدیریتی دیگهای نیاز به یکسری مهارتهای کلان مانند تفکر آنالیتیک، نگاه استراتژیک، اولویتشناسی، خلاقیت و خیلی چیزهای دیگه داره، اما به دلیل اهمیت ویژهای که یک مدیر پیآر به عنوان پیشانی یا ویترین برند داره شاید بعضی از این ویژگیها اهمیت بیشتری پیدا کنند؛ مثلاً یک مدیر روابط عمومی باید قابلیت و ظرفیت کار در شرایط بحران را به خوبی داشته باشه. چون موقع وقوع بحران برای یک برند اونه که وظیفه آرامش دادن به داخل و خارج سازمان را باید از خودش نشون بده. اونه که حتی باید مدیرعامل و بقیه مدیران ارشد رو با واقعبینی (و نه خوشبینی بیمورد) آروم کنه. این شخص باید در وهله اول خودش پنیک نکنه و پرسنل شرکت آرامش رو در او پیدا کنند. از طرف دیگه اون نباید در مواقع بحران در مقابل رسانههای غیرهمسو جبهه بگیره و باعث مخالفتر شدن اونها بشه.»
من پرسیدم که پس آیا او تسلط و مدیریت بر خود را مهمترین شاخص چنین شغلی میداند، اما او گفت: «راستش رو بخوای نه! چون همه چیزهایی که گفتم در مواقع بحران معنی پیدا میکنه که البته خیلی خیلی مهمه اما اگه من بخوام مهارت اول یک مدیر روابط عمومی رو بگم چیزی نیست جز ارتباط قوی رسانهای. ببین من همه جا گفتم و میگم که شاید بیش از ۹۰ درصد پیآر یعنی ارتباط رسانهای. به این دلیل که تو میتونی به عنوان یک مدیر روابط عمومی کانتنت رو آوتسورس کنی، میتونی برگزاری ایونتها رو آوتسورس کنی، میتونی مانتیورینگ رسانهها رو آوتسورس کنی، اما مدیا ریلیشنز یا ارتباط رسانهای کاریه که خودت به عنوان متولی ارتباطات برند باید روش سوار باشی و دست خودت باشه. البته دیدم بعضی برندها این بخش رو هم به آژانس میسپرن که من میگم حتماً از ضعف مدیر روابط عمومیشونه.
یک مدیر روابط عمومی اگه ارتباطات رسانهای قوی نداشته باشه هیچی نداره. چون بهترین کانتنتها، دوراندیشانهترین استراتژیها، خلاقانهترین پلنها بدون داشتن یک پل انسانی با رسانهها و ژورنالیستها به جایی نمیرسه. این مهارت البته در وهله اول لازمهش اینه که روابط عمومی شخصی اون آدم عالی باشه و بتونه ارتباط موثر با بقیه برقرار کنه. ضمن اینکه فضای رسانهای و روحیه ژورنالیستها رو باید بشناسه و از همه مهمتر درک عمیقی روی کسب و کار و اهداف اون داشته باشه…. و البته اینکه همه اینها ناگهان شکل نمیگیره بلکه یک فرایند تدریجی داره…
خلاصه اینکه اگه یک مدیر پیآر خوب از برندی جدا بشه تنها چیزی که شاید به سختی بشه جایگزین کرد ارتباط رسانهای خوب اونه… چون چیزیه که مثل یک میراث شخصی با خودش میبره، از یک برند به برند دیگه!»
از آن دیدار چند سالی گذشته اما حرفهای سعید در ذهن من تازه است، به شکلی که شاید اگر حرفهایش را ضبط کرده بودم و پیاده میکردم خیلی با جملات بالا فرق نمیکرد. شاید علت این ماندگاری هم این باشد که در عمل درستیشان به من اثبات شد. به هر حال او از آنهایی بود که کم حرف میزد ولی خوب حرف میزد. زیاد کار میکرد و خوب کار میکرد. از نسلی بود که شاید رو به انقراض هستند؛ چون امروز خیلیها کم و بد کار میکنند اما زیاد حرف میزنند.
نظر بگذارید
اولین نفری باشید که نظر میگذارد