شما مدیرعامل توسعه اعتماد مبین بودید. چه شد که به مخابرات ایران رفتید؟
سال ۸۶ در ستاد اجرایی فرمان امام، شرکت گسترش الکترونیک مبین ایران را راهاندازی کردم. دیدگاه خاصی در صنعت مخابرات داشتم و دارم که IT با CT ادغام خواهد شد. با تجربهای که در جریان راهاندازی ایرانسل داشتم به این موضوع رسیدم. قبل از خصوصیسازی مخابرات در مزایده اپراتور سوم هم شرکت کردیم؛ یعنی برای ورود به این حوزه هدفگذاری کرده بودیم. وقتی بحث خصوصیسازی مخابرات مطرح شد با شرکایی که الان هم در توسعه اعتماد مبین هستند جمع شدیم و جزو متقاضیان مخابرات خرید سهام بودیم. جا دارد یادی کنم از مرحوم سلیمانیپور که زحمت زیادی برای راهاندازی این شرکت کشید و مدیرعامل بود که آن اتفاق برایش افتاد و به رحمت خدا رفت و من مدیرعامل توسعه اعتماد مبین شدم. در واقع اینجا من به نوعی مدیرعاملی مخابرات را شروع کردم. دو اعتقاد داشتم. اول اینکه توسعه اعتماد مبین سهامدار بماند و در اجرا دخالت نکند. دوم اینکه در آنجا بفمهد مخابرات چه کار باید بکند؛ هم از لحاظ فنی هم تجاری. این پروژه را از حدود ۸۸ تا ۹۱ با خارجیها اجرا کردیم و من آن را مدیریت میکردم. شرکتهای O2، اورنج، دویچهتلکام، دیمپلکام و… را مطالعه کردیم. یک مدل مطالعاتی معیار بسیار قوی حاصل شد.
و نتایج را مجلد کردید.
بله. الان هم هست. استفاده نمیشود و در حال خاک خوردن است. در جریان این مطالعات، آقایانی که مدیرعامل و هیات مدیره مخابرات و همراه اول بودند، در جلسات شرکت میکردند. ما استراتژی را از درون مخابرات تدوین کردیم اما مداخله نکردیم. شدیداً اعتقاد داشتم- این را از ایرانسل یاد گرفتم- که سهامدار دو نقش را نباید بازی کند؛ یکی پیمانکار و دیگری مدیر مستقیم.
یکی از انتقادها این بود و هست که هیاتمدیره و مدیرعامل توسعه اعتماد مبین همان افرادی هستند که در هیات مدیره مخابرات حضور دارند و دیگر نقش نظارتی و سیاستگذاری توسعه اعتماد از بین رفته است.
این کار اشتباهی بود، اما برداشت درستی است. یکی از آسیبها را از همینجا دیدیم.
چرا این اتفاق رخ داد؟
آنجا اختلاف پیش آمد. سلیقه دوستان سهامدار این بود و استدلال میکردند که شرایط مخابرات طوری است که ما باید حضور پیدا کنیم. هیات مدیره تصمیم گرفت مداخله کند و رفتند در هیات مدیره مخابرات ایران نشستند و من هم شدم رئیس هیات مدیره همراه اول. من گفتم این مداخله، مداخله ناقص است؛ یا مداخله کامل کنیم یا نکنیم. این مداخله ناقص بیکفایتی مرا نشان میداد که بلافاصله مرا برداشتند و شدم عضو و آقای مهردادی رئیس هیات مدیره شد.
چه شد که مدیرعامل مخابرات شدید؟
آقای فیضی خودش آمد و تمایل نشان داد. نمیگویم پیشنهاد داد ولی بیمیل نبود حالا که استراتژی تعریف شده، همان کسی که آن را تدوین کرده خودش کار را انجام بدهد. شاید یک دلیلش هم این بود که چند بار گفته بودم سهامدار دخالت نکند و اگر دخالت میکند، بروید آنجا [در مخابرات] بنشینید؛ یعنی کسان دیگری هیات مدیره مبین باشند و ما برویم آنجا بنشینیم. نمیشود مجری خودش در هیات مدیره باشد. منِ نوعی که در هیات مدیره توسعه اعتماد بودم در هیات مدیره سیار و مخابرات هم بودم، میخواستم به چه کسی پاسخ بدهم؟ تا حدودی این استدلال را قبول کردند. از آدمهایی که در مخابرات بودند، به جز دو نفر، بقیه تفکیک شدند. من هم مدیرعامل شدم. ضمناً این را هم عرض کنم که مسائل حاشیهای و فشارهای محیطی هم نمیگذارد آدم خیلی اصولی و بر مبنای تئوری عمل کند. بالاخره ما کشور توسعهیافتهای نیستیم. تهدیدهایی داریم که مجبوریم در برابرش سنگرچینی کنیم.
بعد از مدیرعاملی شما، دولت تغییر کرد و آقای واعظی، وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات شد. شما از قبل با هم دوست بودید و انتظار میرفت رابطه خوبی شکل بگیرد. چرا اینطور نشد و اختلافها آغاز شد؟
یک مدتی هر هفته همدیگر را میدیدیم و حتی وقتی من مدیرعامل مخابرات شدم و ایشان هنوز وزیر نشده بودند چند جلسه از ایشان دعوت کردم برای راهنمایی و استفاده از نقطهنظراتشان به مخابرات تشریف آوردند. ایشان به بنده خیلی لطف داشتند و هنوز هم دارند. هنوز هم که هنوز است، رفتارهای دکتر واعظی را درک نمیکنم. نمیدانم چرا آن برخوردها را انجام داد. نمیخواهم بگویم مسائل سیاسی این مواضع را به ایشان تحمیل میکرد. با شناختی که از ایشان دارم میدانم که همان موقع هم این رفتارها را نه از جانب خودش و نه از سمت ما به نفع مخابرات نمیدید. چون هم رفتار بدی بود و هم نباید به مخابرات کشیده میشد. باید بالای مخابرات حل میشد. ایشان باید میرفت و این مسائل را با سهامداران حل میکرد. ایشان که وزیر شد، من به دیدارش رفتم. خیلی صادقانه و به صراحت مواضع خود را گفت؛ از جمله اینکه خصوصیسازی را قبول ندارد.
و باید مخابرات برگردد به دولت؟
نه، نگفت باید برگردد. گفت من این خصوصیسازی را قبول ندارم. گفتم یعنی چه؟ گفت یعنی چه که هیات مدیره بنشیند، اکثریت شما باشید و دولت در اقلیت؟ این معنا ندارد. من وزیرم و اینجا وزارتخانه است و وزارتخانه باید در مخابرات اعمال نظر کند. ۴۰ درصد سهامدار هستم و باید نظر من هم لحاظ شود. من گفتم آقای واعظی، خصوصیسازی اصلاً ربطی به منِ مدیرعامل ندارد. این حرف شما از نظر قانونی درست نیست. میتوانید بروید و این معامله را باطل کنید. نکته دومی که گفتند این بود که شما اصلاً پول ندادهاید؛ شما از سود مخابرات، قسط دادهاید. گفتم باز هم به من ربطی ندارد، اما من اطلاعاتش را به شما میدهم. ما ۱۵۶۰ میلیارد تومان نقدینگی تامین کردهایم تا یک سال دیگر هم باید ۵۰۰ میلیارد تومان قسط بدهیم که میشود ۲۱۰۰ میلیارد تومان. ما دو هزار میلیارد تومان گذاشتهایم. هزینه تامین این۲ هزار میلیارد تومان چقدر میشود؟ ۲۰ درصدش میشود ۴۰۰ میلیارد تومان؛ یعنی شما انتظار دارید کسی دو هزار میلیارد تومان بگذارد و بعد به اندازه سود بانکی هم سود برندارد؟ بنده گفتم شما مطالبی میگویید که خلاف قانون است. خلاف قرارداد و به ضرر مخابرات است. بیایید اینها را حل کنید. در چند جلسه این بحثها را مطرح کردیم. ایشان خیلی به من محبت داشت. گفت من شما را دوست دارم و واقعاً دلم میخواهد به توافق برسم اما بد جایی نشستهای. البته با این جملات نگفت و من نقل به مضمون میکنم.
پس ایرادهایی که میگرفت بر سر خصوصیسازی و نحوه پرداخت اقساط بود.
درباره خصوصیسازی بعداً یک مصاحبه انجام داد و آن را اصلاح کرد. موضوع دیگر جدایی همراه از ثابت بود. میگفتند اگر مخابرات پول ندارد، از همراه اول بگیرد. گفتم شما درست میگویید اما راهش این نیست که سیار به مخابرات پول بدهد. همراه اول یک شرکت دیگر است که سهامی عام است و این کار، خلاف اصول حسابداری و شرکتداری است. راهش این است که در تقسیم سود مخابرات اعمال نظر کنید و مثلاً ۵۰ درصد سود در شرکت بماند. همین کاری که الآن تقریباً انجام میدهند. ولی جالب اینجاست که آن زمان نماینده دولت با این موضوع موافقت نکرد؛ یعنی خود دولت بیشتر از سهامداران برای سود مخابرات عجله داشت. ایشان نمیتوانست این نظرات را اعمال کند- چون قانون تجارت هست و میگوید نظر اکثریت در هیات مدیره ملاک است- بنابراین میآمد در رگولاتوری اعمال نظر میکرد. مثلاً نمیگذاشتند تعرفه بالا برود.
شما یک استراتژی تدوین کردید که نه آقای فیضی توانست آن را اجرا کند، نه شما و نه دیگران. فقط در بخش ادغام تاحدودی اجرایی شد. چرا؟
نه من این حرف را قبول ندارم. خیلی از بخشها استراتژی را پیادهسازی کردیم. موضوعی که خودم خیلی دنبالش بودم و الآن هم معتقدم اگر این کار را نکنند، محال است مخابرات موفق شود؛ ورشکست میشود و از بین میرود. این بود که باید یک شبکه داشته باشیم. اگر FMC (همگرایی ثابت و همراه) انجام شود، بین ۲۰ تا ۳۰ درصد کاهش هزینه خواهیم داشت. اگر هم میخواهند همگرایی را انجام ندهند، حداقل یک بخشهایی از کار را برونسپاری کنند. البته در مخابرات هم این کار مخالفان زیادی داشت. اولین مخالف نمایندگان دولت بودند که میگفتند شما میخواهی بیتالمال را آتش بزنی. طرحم این بود که کل کار دیتا را به شرکتهای PAP بدهیم. من معتقدم نه مخابرات و نه همراه اول، فروشندههای خوبی نیستند؛ اصلاً نباید فروشنده باشند. باید همین زیرساختی را که دارند و دارایی بزرگی است تقویت کنند و محصول را دیگران بفروشند.
پس چرا این کار را انجام ندادید؟
نمایندگان دولت و همراه اول مخالف بودند، زورم نرسید.
۱۰ سال از خصوصیسازی میگذرد و هیچکس از وضعیت فعلی راضی نیست. چرا؟
وقتی کجسلیقگی میشود، وقتی دعوا میکنند، نتیجه همین میشود. ریشه مشکلات را رها نکنید. تا وقتی آن ریشه وجود دارد همین مسائل هم هست.
و آن ریشه چیست؟
موضع ذاتی دولت، صرف نظر از هر وزیری- مگر اینکه بسیار شجاع و آگاه باشد و نقش ICT و اقتصاد دیجیتالی را واقعاً بداند- عدم موفقیت شرکت مخابرات ایران است. چرا؟ چون معتقدند خصوصیسازی بد است. اگر مخابرات موفق شود، یعنی خصوصیسازی خوب است. پس باید ثابت شود که مخابرات به اشتباه خصوصی شد و حالا که واگذار شده دست افراد فعلی نباید باشد. مخابرات بدصاحب است. برونسپاری یک اعتقاد است. دولت به برونسپاری اعتقاد ندارد. به دولتسپاری اعتقاد دارد. قدرت را در داشتن اموال میداند.
میگویند خریدار عملکرد خوبی نداشته است.
خریدار کجا عملکرد خوبی نداشته؟ برگردید به سال ۸۸ که من مدیرعامل توسعه اعتماد بودم. تا کارهای اولیه را انجام دادیم سال ۸۹ شد. بعد آقای واعظی در سال ۹۲ تشریف آوردند. یعنی سه سال مخابرات دست ما بود. ایشان آمدند و همه چیز را زیر سوال بردند. شما میتوانید یک تحلیل بدهید که مخابرات در این سه سال بد عمل کرده؟
یعنی میگویید از سال ۹۲ دیگر مخابرات دست شما نبوده؟
در مدیریت دخالت کردند. اولین کارشان دخالت در هیات مدیره بود. آدمهایی که گذاشتند بسیار شریف و خوب بودند؛ اما مخابرات را نمیفهمیدند. با خریدار همگام نبودند. اصلاً مهم نیست خریدار مخابرات را میفهمد یا نه. میگویم مخابرات خصوصی شده و آن یک نفر اضافهتر که در هیات مدیره دارد، حکمت دارد. وقتی این موضوع را زیر سوال میبرید، پرداختن به معلول که فایدهای ندارد. توسعه اعتماد مبین باید درباره عملکرد شرکت مخابرات ایران پاسخگو باشد. الان پاسخگو هستند؟
شما دو بار وارد مخابرات شدید و در نهایت هر دو بار هم سهامدار غیردولتی شما را از ترکیب مدیریتی خارج کرد. چرا؟
به من چیزی نگفتند. فقط گفتند نباش. در زمان مدیرعاملیام چند مصاحبه انجام داده بودم؛ اما آن زمان هم به من نگفتند که دیگر مصاحبه نکن. تحلیل خودم در دوره دوم این بود که در استراتژیای که به اسم رهنگاشت مطرح شد، من در هیات مدیره روی FMC خیلی تاکید داشتم. احساس میکنم که دوستان همراه اول با این موضوع مخالف بودند چون یکی دو تا از سهامداران با من صحبت کردند و گفتند شنیدهایم در هیات مدیره نشستهای و میخواهی همراه اول را با مخابرات ادغام کنی. گفتم من اسم ادغام آوردم؟ چه کسی convergence را به «ادغام» ترجمه میکند؟ گفتند خب انتهایconvergence ادغام است. گفتم اگر مقرون به صرفه است که ادغام شود، چرا نشود؟ چرا اصرار دارید شرکت در شرکت درست کنید؟ در زمان مدیرعاملی هم داشتم برای سهامدار هزینه درست میکردم. در جوی که حاکم شد، هزینه من بیش از سودم بود. اما من میگفتم ارزشش را دارد
نظر بگذارید
اولین نفری باشید که نظر میگذارد