شما مدیرعامل شرکت مخابرات آذربایجان شرقی بودید و سال ۸۴ به عنوان مدیرعامل شرکت مخابرات ایران منصوب شدید. چه شد که شما را انتخاب کردند؟
دلیل این انتخاب نمیدانم؛ اما چند جلسه با آقای دکتر سلیمانی [وزیر ارتباطات و فناوری دولت نهم] داشتیم که درباره اقداماتی که در استان انجام شده بود سوال میکردند.
آقای غفاریان هم در آن جلسات حاضر بود؟
دو جلسه اول نه؛ اما جلسات بعدی را بودند. داستان هم از اینجا شروع شد که گفتند شما چرا در استان مشکل موبایل ندارید و چه کار کردهاید؟ بعد هم پرسیدند چرا تلفن ثابت را به اقساط میفروشید که گفتیم ما آنقدر تلفن دادهایم که کسی نمیخرد و برای همین به صورت قسطی میدهیم. چند جلسه برگزار کردیم تا اینکه یک روز به اتفاق مرحوم غفاریان به جلسه با وزیر رفتیم و آنجا گفتند استان شما وضعیت استثنایی دارد و میخواهیم از شما در سطح بالاتر استفاده کنیم. شرکت سیار و استان تهران مطرح شد که من نپذیرفتم و جلسه آخر بود که دکتر غفاریان گفتند بیا در مخابرات ایران ما سیاستگذاری میکنیم و شما چکشی اجرا کنید.
و تقریباً یک سال بعد از مدیرعاملی شما، بحث خصوصیسازی مخابرات مطرح شد. شما موافق این موضوع بودید؟
من موافق بودم؛ اما اینطور نبود که ما خودمان از پیش بخواهیم این کار را عملیاتی کنیم. اگر اشتباه نکنم، دیماه سال ۸۵ بود که برخی از مدیران با مقام معظم رهبری دیدار داشتند و ایشان گله کردند که نه سیستم اجرایی و نه قانونگذاری هیچکاری در ارتباط با سیاستهای ابلاغی اصل ۴۴ انجام نمیدهند. ایشان فرمودند کسانی که در این جلسه هستند تکلیف شرعی دارند که این سیاستها را اجرا کنند. مرحوم غفاریان خیلی نسبت به این موضوع حساسیت داشتند و بعد از آن بود که تصمیم گرفتیم برنامهریزی کنیم و برنامه را به دکتر سلیمانی دادیم. ایشان هم گزارشی را برای رئیسجمهور تهیه کردند و در نهایت ستادی در وزارت ارتباطات تشکیل شد. من به عنوان سخنگو و مجری مصوبات آن ستاد انتخاب شدم.
اعضای ستاد چه کسانی بودند؟
تمام معاونان وزیر، مدیرعامل و اعضای هیات مدیره مخابرات ایران و چند نفر از مشاوران وزیر. رئیسش هم خود وزیر بود. یک تیم ۱۲ نفره بود. کار به اینجا رسید که این کار بر اساس چه قانونی باید انجام شود، چون هنوز قانون اجرای سیاستهای اصل ۴۴ در مجلس به تصویب نرسیده بود. با حقوقی ریاست جمهوری نامهنگاری کردند و آنها گفتند بند ج ماده ۷ قانون برنامه چهارم به این موضوع اشاره صریح دارد. بالاخره این موضوع به تصویب هیات دولت رسید و ما باید به سراغ بورس میرفتیم. بورس شرایطی گذاشت و ۲۲ ایراد گرفت که ما آنها را رفع کردیم.
مرداد ۸۷ پنج درصد سهام برای کشف قیمت در بورس عرضه شد و خیلی سریع هم فروش رفت. شما آن روز در بورس بودید؟
بله من آنجا بودم. آن روز که مخابرات میخواست وارد بورس شود به تنهایی ۳۰ درصد بازار بورس بود. حتی نرمافزارشان هم ظرفیت پذیرش این تعداد سهام را نداشت. روز خوبی بود. کارگزاریها داشتند مقاومت میکردند که قیمت کمتری بخرند و در نهایت روی ۱۵۰ تومان برای هر سهم به فروش رفت.
در جریان مذاکرات برای واگذاری ۵۰ درصد سهام بلوکی بودید؟
جلساتی تشکیل میشد و من هم در دو جلسه به عنوان مهمان حضور پیدا کردم. چون برای فروش از طرف دولت، وزارت ارتباطات مذاکره میکرد. جلسه اولی که بودم، شش تیم حاضر بودند و جلسه بعدی هم که جدیتر شده بود تعاونی پیشگامان و توسعه اعتماد مبین حضور داشتند.
اطلاع دارید که چه شد پیشگامان را حذف کردند و بحث اهلیت را پیش کشیدند؟
بحث اهلیت را وزارت اقتصاد مطرح کرد که من در آن جلسه نبودم و بعد به ما ابلاغ شد. مصوبهای دادند مبنی بر اینکه کسانی که میخواهند مخابرات را بخرند باید اهلیتشان به تایید وزارت ارتباطات برسد. اهلیت پیشگامان از طرف کمیتهای که کارها را انجام میداد تایید شد، منتها روزی که میخواستند سهام بلوکی را بخرند وزارت اطلاعات یک مساله امنیتی را مطرح کرده بود.
چرا روز آخر یادشان افتاد؟
یادشان نیفتاد. روز آخر یکسری اسناد به دستشان رسیده بود.
از روزی که مشخص شد توسعه اعتماد برنده مزایده است تا معامله نهایی شد، دوره انتقال چطور رد شد؟
اول آبان من استعفا داده بودم.
چرا؟
میخواستم دست آقایان باز باشد. بعد نهایتاً گفتند معامله انجام شده و جلسهای را ترتیب دادند که میخواستند اعضای هیات مدیره قبلی و مدیرعامل هم حضور داشته باشند. جلسه در هتل لاله برگزار و مسائل مختلفی مطرح شد. ۲۴ آبان هم اعضای هیات مدیره جدید معرفی شدند که دیگر من در جلسه نبودم.
هیات مدیره جدید متشکل از چه کسانی بود؟
از طرف سهام عدالت مهندس یوسفپور آمد. از طرف دولت هم مهندس صدوقی معرفی شد. از طرف توسعه اعتماد مبین، آقایان سیدهاشمی، مهردادی و غفاریان معرفی شدند که مرحوم غفاریان به من زنگ زدند که میخواهم در جلسه نام تو را به عنوان مدیرعامل مطرح کنم، نظرت چیست؟ من گفتم ترجیحم این است که نباشم، اما اگر فکر میکنید گزینه دیگری در این مقطع ندارید، برای یک دوره من حاضرم مدیرعامل باشم. گفت پس اجازه بده من بررسی کنم. بعد از جلسه زنگ زد که ما رفتیم و بحث کردیم و یک مورد را احتمالاً نظر تو نبود ولی من اینطور جمعبندی کردم که درباره حقوق بود.
از این مقطع عملاً توسعه اعتماد مبین به عنوان مالک و سیاستگذار شرکت مخابرات ایران کار خود را آغاز کرد. رابطه شما با توسعه اعتماد چطور بود؟
خیلی صمیمی بودیم. من هفتهای دو روز به توسعه اعتماد مبین میرفتم و مسائل را بررسی میکردیم. همه به این فکر بودند که مخابرات چطور میتواند رشد کند.
مطالعاتی برای تدوین استراتژی انجام شد که شما هم در آن دخیل بودید.
پیمانکاران ایرانی و خارجی را آوردند و کار کردند که من تقریباً در همه جلسات جمعبندی حضور داشتم.
و در نهایت چه شد که از مدیرعاملی کنار رفتید و آقای پوررنجبر به عنوان مدیرعامل آمدند. یعنی عملاً جابهجا شدید؛ شما به توسعه اعتماد رفتید و ایشان به مخابرات آمدند.
از اینجا نشأت گرفت که موضوعاتی به عنوان استراتژی تصویب شد و اینکه تغییر ساختار باید چگونه باشد. همه این تغییر ساختار را قبول داشتیم؛ منتها در اجرا اختلاف نظر داشتیم. من معتقد بودم اگر این تغییر ساختار را سهماهه اجرا نکنیم، دیگر قابل اجرا نیست؛ اما دوستان اعتقاد داشتند نه دو ساله. من میدانستم که دو ساله نمیشود. بر سر این موضوع بحث داشتیم.
چه بود که باید سهماهه اجرا میشد؟
اینکه شرکتها باید یکپارچه شوند؛ سیاستگذاری متمرکز و اجرا توزیع شده. سر این موضوع خیلی بحث شد. من معتقد بودم شرکتها باید سریع ادغام شوند. آقایان میگفتند نه به شرکت شوک وارد میشود. تاریخ ثابت کرد که اگر سهماهه اجرا نکردیم، دیگر نمیشود و نشد.
اما یکپارچه شد.
نه نشد. الان یکپارچه نشده. همان مثالی است که مولانا میزند؛ الآن یک پای فیل را اجرا کردهاند و مابقی روی هواست و چون روی هواست، این پا هم در حال شکستن است. آن چیزی که به ۱۶ جلد کتاب تبدیل شده بود اجرا نشد. بعد آمدند یک بخش از آن را که فکر میکردند میتواند یکسری از مباحث را پوشش دهد اجرا کردند و بدین ترتیب شرکت را به قبل از سال ۸۰ برگرداندند.
یعنی چه قبل از ۸۰؟
یعنی الآن استان میخواهد دو متر کابل بخرد باید از تهران اجازه بگیرد. جایی مشکلی پیش میآید منتظر میمانند تا پولی از تهران برسد.
اختلاف فقط بر سر زمانبندی بود؟
من معتقد بودم اگر میخواهید این کار را انجام بدهید، اول باید سیار ادغام شود و بعد استانها، اما آقایان میگفتند نه، از استانها شروع میکنیم. همین کار را کردند و نتیجهاش را هم میبینید.
شما به توسعه اعتماد مبین رفتید و در جایگاه سیاستگذار مخابرات نشستید. آنجا موفق بودید؟
نه.
اواخر حضور شما در توسعه اعتماد مبین مصاحبهای انجام دادیم که طی آن شما یکی از مشکلات را مستقل نبودن هیات مدیره توسعه اعتماد میدانستید. مشکل چه بود؟
در هر شرکتی وظیفه مدیرعامل جمعآوری اطلاعات برای هیات مدیره و اجرای مصوبات آنهاست. در توسعه اعتماد مبین، رئیس هیاتمدیره آقای سیدهاشمی بود و نایبرئیس هم آقای مهردادی. این آقایان خودشان در هیات مدیره شرکت مخابرات هم بودند. در جلسه بررسی میکردیم که فلانجا چرا این اتفاق افتاده؛ در نهایت جمعبندی را چه کسانی باید انجام میدادند؟ رئیس هیات مدیره که خودشان آنطرف این کار را انجام داده بودند. این موضوع مغایر با اصول حاکمیت شرکتی است.
یعنی هیات مدیره مخابرات به کسی پاسخگو نبودند؟
هیچوقت این اتفاق نیفتاده. الآن رئیس هیات مدیره مخابرات ایران خودش عضو هیات مدیره و مدیرعامل توسعه اعتماد مبین است.
۱۰ سال از خصوصیسازی مخابرات گذشته. الان به نظر میرسد هیچکس از این اتفاق راضی نیست. چرا اینطور شد؟
دولت که نباید ناراضی باشد. چون دولت، قبل از خصوصیسازی مخابرات، هیچ منفعتی از این شرکت نمیبرد.
اما مخابرات سودده بود.
بله، اما همه سود صرف هزینههای داخلی مخابرات میشد. آخرین سالی که مخابرات به دولت پول داد، ۲۵۰ میلیارد تومان بود. از سال اولی که مخابرات خصوصی شد، سالانه دو هزار میلیارد تومان و بیشتر به دولت پول داده. پس معنی ندارد که دولت ناراضی باشد. مشکل کار مخابرات این شد که انتظاری که از خصوصی شدن مخابرات میرفت، برآورده نشد. مخابرات خصوصی است اما تصمیمات و سیاستگذاریاش را دولت انجام میدهد. سهامداران سیاستی را پیش گرفتند که در تعامل با دولت کارها را انجام بدهند.
چارهای هم نبود. در مقطعی که نخواستند تعامل کنند دعواها بالا گرفت.
اتفاقی نمیافتاد. میتوانستند کارها را پیش ببرند. شرکت مخابرات را نجات میدادند؛ اما سیاستشان این بود که تعامل کنند. در هر مقطع اشتباه را حاکمیت میکند. کاری به وضعیت فعلی ندارم. همیشه این بوده و الآن هم هست. خروجیاش این شده که از دید من سرمایهگذاری در صنعت ارتباطات نابود شده.
نکتهای که دولت میگوید این است که شبکهای را که بهروز بوده به صورت کامل تحویل بخش غیردولتی داده و از آن مقطع تاکنون هیچ اتفاقی در شبکه رخ نداده و همه چیز در سال ۸۸ مانده است.
اگر سهامداران مخابرات، خصوصی فکر میکردند هیچوقت نمیگذاشتند آن چیزی که بستر درآمد مخابرات است و خودش نمیتواند از آن استفاده کند راکد بماند. آن را به درآمد تبدیل میکرد. سرویسهایی را به دیگران میداد که آن سرویسها باعث ایجاد درآمد و سرمایهگذاری در مخابرات میشد. اما افرادی که از طرف حاکمیت به شرکت مخابرات ایران تحمیل شدند مانع این کار شدند.
کسانی در هیات مدیره بودند که معتقد بودند من از دیگران پول میگیرم و برای همین میگویم به اینها سرویس بدهیم. همان سرویسها را محکم نگه داشتیم، به کسی هم ندادیم خودمان هم نتوانستیم سرویس بدهیم و به نتیجه هم نرسیدیم. این تفکرات باعث شد که مخابرات نتواند رشد کند.
نظر بگذارید
اولین نفری باشید که نظر میگذارد