skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

رهایی یک کودک 

حمیدرضا نیکدل نویسنده میهمان

۱۴ مهر ۱۳۹۴

زمان مطالعه : ۲ دقیقه

شماره ۹

تاریخ به‌روزرسانی: ۲۶ مهر ۱۳۹۸

بچه که بودم نه آرزو داشتم وقتی بزرگ می‌شوم، خلبان شوم نه دکتر و نه مهندس. از همان کودکی، بودن در چهاردیواری با دری بسته به نام مدرسه که از صبح تا عصر مجبور بودم در آن بمانم و بیرون نروم، هراس یا مقاومت عجیبی در مقابل فضاهای بسته در من ایجاد کرد که بعدها به شکل آسانسورهراسی و کابین هواپیماگریزی هم ادامه یافت.
سال‌ها بعد وقتی سال آخر دانشگاه کارآموزی را در یک شرکت aدولتی انجام دادم فهمیدم قادر نیستم در جایی که کسی کنار در ورودی نشسته و ورود و خروج را کنترل می‌کند، کار کنم. همین‌طور هم شد؛ بعدها همیشه در شرکت‌های خصوصی کار کردم. هر چند در بخش خصوصی هم کنترل ورود و خروج بوده و هست اما گویا آن حس محبوس بودن را در من ایجاد نمی‌کرد. جالب اینجاست که شاید در طول حدود بیست سال کار کردن در بخش خصوصی، تعداد دفعاتی که خارج از ماموریت در ساعت کاری از شرکت خارج شدم به انگشتان دو دست هم نمی‌رسد. معمولا به موقع سر کار بودم و اغلب اضافه‌کاری هم می‌ماندم (البته بدون پرداخت).
مهم آن بود که حسی شبیه به آزادی داشته باشم. مثل اینکه همیشه حق بیرون زدن از محیط کاری را داشتم. البته این حقی بود که واقعا نداشتم و اگر داشتم هم استفاده نمی‌کردم. شاید نتوان باور کرد هراس از دری بسته در کودکی، تا این حد بر مسیر زندگی آینده کسی تاثیر بگذارد اما برای من این‌طور شد. از همان موقع هم دوست داشتم وقتی بزرگ شدم کاری داشته باشم که آدم را در هیچ چهاردیواری‌ای زندانی نکند.
کاری که در آن بتوان همیشه بیرون بود. حرکت کرد و هر جا که بخواهم بتوانم بروم. کاری که سمبل رهایی باشد. برای همین بود که نه آرزو داشتم وقتی بزرگ می‌شوم، خلبان شوم نه دکتر و نه مهندس. دوست داشتم راننده تاکسی شوم

این مطلب در شماره ۹ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۹ پیوست
دانلود نسخه PDF
http://pvst.ir/1lc
حمیدرضا نیکدلنویسنده میهمان

    درس خوانده فنی و در ادامه هوش مصنوعی، از آغاز پیوست تا اکنون‌ برای ماهنامه توضیح می‌دهد که متاسفانه خود را سزاوار کارت خبرنگاری نمی‌داند. حتی خیلی روزنامه‌نویسی هم بلد نیست. اما ظاهرا می‌داند چگونه روندهای فناوری روز دنیا را تبدیل به پرونده‌های پیوست جهان کند.

    تمام مقالات

    0 نظر

    ارسال دیدگاه

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    *

    برای بوکمارک این نوشته
    Back To Top
    جستجو