skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

یک روز یک مدیر

یک روز با زهرا ضیایی که نرم‌افزاری‌ها را در ایران صنعتی کرد

نبرد برای خانواده

۲۷ آذر ۱۳۹۸

آرش برهمند

شماره ۷۴

زمان مطالعه : ۳۰ دقیقه

۱۳۳۱

تهران

رئیس و موسس مرکز کامپیبوتر دانشگاه گیلان، مدیر مرکز فناوری اطلاعات دفتر صنایع الکترونیک و برق

لیسانس علوم کامپیوتر از دانشگاه تهران، فوق لیسانس علوم کامپیوتر از دانشگاه جرج واشینگتن

جشنواره نوروزی آنر

یک روز با زهرا ضیایی که نرم‌افزاری‌ها را در ایران صنعتی کرد

نبرد برای خانواده

آرش برهمند تحریریه

۲۷ آذر ۱۳۹۸

زمان مطالعه : ۳۰ دقیقه

شماره ۷۴

تاریخ به‌روزرسانی: ۱۴ فروردین ۱۳۹۹

زهرا ضیایی یک مامان تمام‌عیار بود. روزی که رسیدیم به خانه خلوت کامرانیه داشت برای ترشی زمستان میوه‌ها و سبزیجات را خشک می‌کرد. گلدان کوچک لب پنجره را با تفصیل به ما نشان داد که هر روز برایش گل می‌دهد و شب‌ها هم پژمرده می‌شود. تمام خانه پر از عکس‌های درگذشتگان و نوه‌هاست و خودش بدون هیچ وقفه و خستگی سرحال، خوشحال و پر‌انرژی در حال مصاحبه، خاطره تعریف کردن، نشان دادن عکس‌های آلبوم‌های قدیمی و حتی در مورد رمزارزها نظر دادن است. مصاحبه شیرین بود چون خیلی راحت و صریح درباره خودش، عشقش به همسر مرحومش و خانواده‌اش حرف می‌زند. گفت‌وگو یک بار به تعویق افتاد چون قول داده بود برود نوه‌اش را نگه دارد و حالا هم برنامه دقیقی ریخته که وقت بیشتری را صرف کمک به فرزندانش و لذت ‌بردن از دوران بازنشستگی فعالش کند. زهرا ضیایی در حیات حرفه‌ای خود هرچند کوشیده بیشتر یار و یاور همسر و فرزندانش باشد ولی انرژی سرشار و پیگیری خستگی‌ناپذیرش سبب شده هنوز هم یکی از سرشناس‌ترین کارشناسان فناوری اطلاعات در حوزه صنعت نرم‌افزار کشور باشد. او که در دانشگاه تهران و واشینگتن درس خوانده و چند مرکز کامپیوتری دانشگاهی را راه‌اندازی کرده در دوره پایانی حرفه‌اش به وزارت صنایع می‌رود و در همین سال‌هاست که نه تنها نقشی تعیین‌کننده به عنوان مدیر فناوری اطلاعات در دفتر حمایت از صنایع الکترونیک دارد، بلکه چندین سامانه الکترونیکی را نیز با همکارانش برای پروانه و امور غیرحضوری حوزه صنعت راه‌اندازی می‌کنند؛ اما خودش اعتقاد راسخی دارد که مهم‌ترین یادگارش همین چند نوه موفق و سرحال است و بس.

متولد سال ۱۳۳۱ در محله شاپور و بزرگ‌شده محله اسکندری تهران است. پدرش کارمند بهداری ارتش و دستیار پزشک است. وقتی از کودکی‌اش حرف می‌زند عشقش به خانواده را می‌توان از همان جملات اولش بیرون کشید: «ما چهارتا دختر بودیم و یک پسر نازنین! مهندس عمران است از دانشگاه پلی‌تکنیک، پس سعی نکنید برای بچه‌های ته‌تغاری حرف در بیاورید!» خودش هم فرزند ارشد است و این را می‌شود در لحظه‌لحظه رفتار و اعتمادبه‌نفس ریاستی‌اش دید: «باور کنید زحمتکش‌ترین بچه همین فرزندان اول هستند. به خصوص اگر دختر باشند. دختر اول من هم بنده‌خدا همین‌طور مثل خودم ستون خانواده است. اولین مدرسه‌اش در همان حوالی خانه مدرسه غمام بود، ولی پیش از آن خواندن و نوشتن را در مدرسه بهاری یاد گرفته. یک دختر کوچولوی فعال است و پرانرژی و عاشق پدرش.» [caption id="attachment_59944" align="aligncenter" width="592"] متولد تهران در یک خانواده متوسط و معتقد است[/caption] بچه‌ها خانه‌ ما مثل خانه‌های امروز نبود که هر بچه برای خودش یک اتاق جدا داشته باشد. پدر و مادرم یک اتاق داشتند و همه ما پنج بچه در یک سالن بزرگ کنار هم می‌خوابیدیم که محل بازی و درس ‌خواندن‌مان هم بود. یک میز نیمه‌کوچک، مثل میزهای چرخ‌ خیاطی‌های آن زمان، داشتیم که پشت آن مشق می‌نوشتیم و نقاشی می‌کشیدیم و وسایل و کیف‌مان را همان کنارش مرتب می‌کردیم. همه بچه‌ها در یک چنین نظمی بزرگ می‌شدند که خب الان برای بچه‌های امروزی و اتاق‌های آشفته آنها یک خاطره بیگانه است. پدر من به رغم روشنفکر بودنش، قوانین خودش را برای شرایط اجتماعی آن زمان داشت. مثلاً دانشگاه که بودیم هیچ محدودیتی در ارتباط و گفت‌وگو با پسرها نداشتیم چون هم‌کلاسی ما بودند و هر تعاملی در کلاس و دانشگاه از دید پدرم مانعی نداشت، ولی در مورد دوستی بیرون از دانشگاه و محیط آموزشی بسیار حساس بود و هر صحبتی بیرون از دانشگاه ممنوع...

شما وارد سایت نشده‌اید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.

وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

این مطلب در شماره ۷۴ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۷۴ پیوست
دانلود نسخه PDF
http://pvst.ir/6to
آرش برهمندتحریریه

    روزنامه‌نگاری را از ابراراقتصادی شروع کردم و مدت کوتاهی در شرق، همشهری نوشتم و در برنامه‌های تلویزیونی فناوری اطلاعات کار کردم. در مورد فناوری و تاثیرش بر زندگی و کسب و کار می‌نویسم و تاریخ شفاهی و استارت‌آپ‌ها از حوزه‌های مورد علاقه من هستند. معتقدم رسانه پل مهمی است میان انسان‌ها، تصمیم‌سازها و کسب و کارهای جهان امروز.

    تمام مقالات

    0 نظر

    ارسال دیدگاه

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    *

    برای بوکمارک این نوشته
    Back To Top
    جستجو