skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

ورودی

عبدالحمید منصوری نویسنده میهمان

پژواک رمز

عبدالحمید منصوری
نویسنده میهمان

۳۰ دی ۱۳۹۳

زمان مطالعه : ۵ دقیقه

شماره ۲۱

تاریخ به‌روزرسانی: ۲ بهمن ۱۳۹۸

صحنه:

سوپر مارکت امیران – خ نلسون ماندلا – خ یزدان – پ12
ساعت 17 – یک روز سرد زمستانی

حاضران:

مشتری 1: خانم جواهری – خانه‌دار – 55 ساله – در حال بررسی قوطی‌های کنسرو
مشتری 2: مینا، خواهرزاده خانم جواهری – حسابدار- 30 ساله – در حال بررسی شیشه‌های مربا
مشتری3: آقای سالمی- معمار- 44 ساله- در صف صندوق 2
مشتری4: خانم شاکری- بازنشسته- 51 ساله- در صف صندوق 1
مشتری5: آقای سماواتی- کارمند بانک- 34 ساله- در حال خرید لوازم جشن تولد
مشتری6: سارا، دختر آقای سماواتی- چهارساله- همراهی پدر با شیطنت فراوان
آقای تابان: مسئول صندوق1
خانم شاهپور: مسئول صندوق 2
خانم جواهری به همراه مینا پس از انتخاب اقلام مورد نیاز، به سمت صندوق 1 می‌رود و در صف، بعد از خانم شاکری می‌ایستند.

در صندوق 1:

آقای تابان پس از اسکن اجناس توسط اسکنر، مبلغ قابل پرداخت را اعلام می‌کند.
آقای تابان: خانم قابلی ندارد.
خانم شاکری: خیلی ممنون از لطف‌تون.
آقای تابان: 53 هزار و 500 تومان لطفا، نقد پرداخت می‌کنید؟
خانم شاکری: خیر، کارت می‌کشم.
آقای تابان کارت را به دستگاه می‌کشد و رمز مربوط به فروشگاه و مبلغ را وارد می‌کند.
آقای تابان: رمزتون چنده خانم؟
خانم شاکری: نمی‌دونم. یادم نمی‌مونه. صبر کنید تو گوشیم ذخیره‌ش کردم، الان می‌خونم براتون.
و خانم شاکری با صدای متوسط شروع به خواندن رمز می‌کند. {پژواک رمز}

خانم جواهری و مینا که در حال صحبت کردن با یکدیگر بودند، ناگهان توجه‌شان به مکالمه بین صندوقدار و مشتری جلب می‌شود.
خانم جواهری: مینا جون، رمزمو هیچ‌وقت نمی‌تونم حفظ کنم، به خاطر همین رمز کارت‌‌هام رو تو کاغذ می‌نویسم و تو کیفم می‌ذارم.
نوبت به خانم جواهری می‌رسد.
آقای تابان به گرمی با خانم جواهری سلام و احوالپرسی می‌کند و بارکد اجناس را اسکن می‌کند.
آقای تابان: مهمان ما باشید خانم جواهری.
خانم جواهری: خیلی ممنون پسرم، چقدر شد؟
آقای تابان :132 هزار تومن، نقدی یا با کارت پرداخت می‌کنید؟
خانم جواهری: کارت می‌کشم، بفرمایید این کارتم، الان رمزش رو هم می‌خونم براتون. منم مثل مشتری قبلی، رمز کارتم یادم نمی‌مونه.
آقای تابان کارت را می‌کشد و مبلغ را وارد می‌کند و منتظر است تا خانم جواهری رمز را بخواند.
خانم جواهری: لطفا وارد کنید، 8539. بذارید باز چک کنم که اشتباه نخونده باشم.
و خانم جواهری رمز را مجددا چک می‌کند و با صدایی بلندتر می‌گوید:
بله، 8539. {پژواک رمز}
مینا: خاله‌جون، چرا رمزتون رو یه عدد راحت، مثل سال تولدتون نمی‌ذارید که همیشه یادتون بمونه؟
خانم جواهری: درسته، باید برم رمزشو عوض کنم و سال تولدم بذارم.
آقای تابان: به امید دیدار.
آقای سماواتی به همراه سارا، مشغول خرید در قسمت لوازم برای جشن تولد سارا هستند.
سارا :بابا، پفک و چیپس هم می‌خریم؟
آقای سماواتی: بله، شما هر چی بخواین می‌خریم.
آقای سماواتی به همراه سارا به سمت صندوق 2 حرکت می‌کنند و در صف بعد از آقای سالمی می‌ایستند.

در صندوق 2:

خانم شاهپور مبلغ قابل پرداخت را به آقای سالمی اعلام می‌کند.
خانم شاهپور: قابلی نداره آقای محترم.
آقای سالمی: خیلی ممنون، چقدر تقدیم کنم؟
خانم شاهپور: 144 هزارو 550 تومن لطفا. نقد پرداخت می‌کنید یا کارت می‌کشید؟
آقای سالمی: با اجازه‌تون کارت می‌کشم. بفرمایید (کارت را به صندوق‌دار می‌دهد).
خانم شاهپور کارت را به دستگاه می‌کشد و مبلغ را وارد می‌کند.
خانم شاهپور: رمزتون لطفا؟
آقای سالمی: ممکنه خواهش کنم رمز رو خودم وارد کنم؟
خانم شاهپور: متاسفانه امکانش نیست، چون فاصله دستگاه با شما خیلی زیاده، لطفا بفرمایید من وارد می‌کنم.
آقای سالمی: ای بابا، اینکه خیلی بده اما کاریش نمی‌شه کرد.
و آقای سالمی آهسته شماره رمز را به صندوقدار می‌گوید.
خانم شاهپور رمز را وارد می‌کند و چون تراکنش ناموفق است مجبور می‌شود دوباره رمز را از آقای سالمی سوال کند.
خانم شاهپور: ممکنه یه بار دیگه رمزتون رو بفرمایین؟
آقای سالمی با ناراحتی و کمی عصبانیت می‌گوید: 3201، اینکه دیگه رمز شخصی نشد. به این می‌گن رمز عمومی! {پژواک رمز}
خانم شاهپور: ممنون از خریدتون.
نوبت به آقای سماواتی و سارا می‌رسد.
آقای سماواتی: سلام خانم، خسته نباشین.
خانم شاهپور: سلام، متشکرم.
خانم شاهپور خطاب به سارا می‌گوید: چه دختر نازی، اسمت چیه؟
سارا: اسمم ساراست، فردا هم تولدمه.
خانم شاهپور: چه خوب، تولدت مبارک عزیزم.
پس از اسکن بارکدها، صندوقدار مبلغ قابل پرداخت را اعلام می‌کند.
خانم شاهپور: قابل‌تون رو نداره.
آقای سماواتی: متشکرم. بفرمایین خواهش می‌کنم، کارت بکشید.
خانم شاهپور: رمزتون رو بفرمایید.
ناگهان سارا با شتابزدگی می‌گوید: بابا، من بگم؟
آقای سماواتی: مگه نمی‌دونی رمز چیه؟
سارا: بله، تاریخ تولد منه، 1389. {پژواک رمز}
خانم شاهپور 1389 را وارد می‌کند و منتظر پاسخ از بانک می‌ماند.
خانم شاهپور: رمزتون اشتباهه.
آقای سماواتی: فکر کنم خانمم عوض کرده، اجازه بدین بپرسم.
آقای سماواتی با همسرش تماس می‌گیرد.
آقای سماواتی: سلام، رمز کارت چنده؟
خانم سماواتی: 1012.
آقای سماواتی: چی؟ متوجه نشدم، 10 چند؟ 1012؟ {پژواک رمز}

امروز در صنعت نظام پرداخت کشور شاهد سناریوی فوق هستیم و امیدواریم تمام بازیگران این صنعت یعنی بانک مرکزی، بانک‌ها، شرکت‌های ارائه خدمات پرداخت (PSP)‌ها و پذیرندگان (فروشگاه‌ها) و دارندگان کارت در یک کار گروهی و خِرد جمعی در جهت حذف «پژواک رمز» در کشور همت کنند.
به امید محو شدن «پژواک رمز»

این مطلب در شماره ۲۱ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۲۱ پیوست
دانلود نسخه PDF
http://pvst.ir/22e

0 نظر

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

برای بوکمارک این نوشته
Back To Top
جستجو