skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

ورودی

مینا نوبهار نویسنده میهمان

بهارت را خزان نکن

مینا نوبهار
نویسنده میهمان

۲ اردیبهشت ۱۳۹۶

زمان مطالعه : ۳ دقیقه

شماره ۴۴

تاریخ به‌روزرسانی: ۱۷ اسفند ۱۳۹۸

فکر کردن درباره وضعیت خودمان می‌تواند یکی از عجیب‌ترین و در عین حال جالب‌ترین کارها باشد؛ اینکه کجای این جهان ایستاده‌ایم، چه اتفاقاتی دور ‌و ‌برمان می‌افتد. یا مثلاً در یک سال گذشته توانسته‌ایم چه تغییراتی در زندگی‌مان ایجاد کنیم و مجبور به پذیرش چه تغییراتی شده‌ایم.
بعضی‌هایمان با هزار بیم و امید کسب‌و‌کار نوپایی راه‌اندازی می‌کنیم ولی مورد غضب و خصم سنت‌پرستان واقع می‌شویم، همان‌ها که کاری جز این ندارند تا آنچه دیگران رشته می‌کنند را به هر بهانه‌ای پنبه کنند. اهل دزدی و خوردن مال دیگران هم نیستیم، فقط می‌خواهیم درباره دزد سوالی بپرسیم، این بار انگشت اتهام به سوی خودمان می‌چرخد. زمین زیر پای خود را نمی‌پرستیم و فقط می‌خواهیم هر کس در هر زمینه‌ای تخصص و توانایی دارد به جایی برسد، اما می‌بینیم بالادستی‌ها از روی سلیقه شخصی تصمیم دیگری می‌گیرند.
بدون شک نگاه‌ همه ما به این برخوردها و پستی‌ و‌ بلندی‌ها یک‌جور نیست. بعضی از ما هیچ، فقط نگاه! نه اینکه برایمان مهم نباشد، بلکه یاد نگرفته‌ایم برای گرفتن سهم خود معامله کنیم یا بجنگیم. بعضی‌ها به گوشه‌ای کز کرده خودخوری می‌کنیم یا به زمین و زمان ناسزا می‌گوییم. نه توانایی خودمان را صد درصد باور داریم نه مجالی برای عرض اندام خود می‌بینیم. گمان می‌کنیم شاید راه‌اندازی یک کسب‌و‌کار جدید کار هر کسی نیست و به امید، صبوری و خیلی دیگر از خصلت‌هایی نیاز دارد که درون همه ما پیدا نمی‌شود.
گروهی دیگر هم در این بین هستند که من اسم آنها را می‌گذارم «سرسخت‌ها». اغلب جویای نام‌اند و شاید کله‌شان بوی قرمه‌سبزی هم بدهد. از هیچ‌کس و هیچ‌چیز سرخورده نمی‌شوند. همان‌هایی که اگر سالیان طولانی بگذرد و نتوانند مدیرعامل صاحب‌نام برند مطرح خود شوند و به عنوان یکی از مدیران موفق در کنفرانسی مثل TED از دستاوردهای خودشان حرف بزنند، باز هم از حوزه خود خارج نمی‌شوند، با موهای جوگندمی‌تر، چهره‌ای شکسته‌تر و شکمی برآمده‌تر نسبت به سال قبل در مسابقات استارت‌آپی شرکت می‌کنند تا شاید فرجی شود و این بار کسب‌‌وکارشان سکه شود، یا در بدترین حالت دست‌کم نام‌شان هر از گاهی به گوش‌ها بخورد.
برخی از آنها قواعد بازی را هم به خوبی یاد گرفته‌اند. مثلاً اگر در میانه راه به ارقام دلخواه خود نرسند، با گرفتن چند مشاوره درست و درمان، مدل کسب‌و‌کاری خود را تغییر می‌دهند. یا اگر کسب‌و‌کارشان با دخالت فرادستی‌ها مسدود یا تهدید شود، فوراً با یک حمله رسانه‌ای و پیگیری از نهادهای مختلف دنبال حق خود می‌روند.
صرف ‌نظر از اینکه چقدر این سرسختی، واقع‌بینانه و ثمربخش است و چقدر شرایط پیرامونی و قانونی می‌تواند برایشان مهیا باشد، آنها از مسیری که طی می‌کنند چندان ناراضی نیستند و چون آزمون و خطا را دوست دارند حتی از مسیر لذت هم می‌برند. باور مسلم اغلب آنها این است که کارشان درست است و می‌توانند سهمی از بازار را در اختیار بگیرند، هنوز در بهار عمرشان هستند و هرگز نباید خیال خزان را به ذهن خود راه بدهند

این مطلب در شماره ۴۴ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۴۴ پیوست
دانلود نسخه PDF
http://pvst.ir/vb

0 نظر

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

برای بوکمارک این نوشته
Back To Top
جستجو